کلمه جو
صفحه اصلی

عافیه

عربی به فارسی

خوش بنيه , نيرومند , بي نقص , سالم , کشيدن , سوي ديگر بردن , روانه کردن


فرهنگ فارسی

عافیت صحت کام

لغت نامه دهخدا

عافیة. [ ی َ ] (ع اِمص ) عافیت . صحت کامل . بهبود کامل . (اقرب الموارد). || دور کردن خدای از بنده مکروه را. سلامت از بیماری و مکروهات در بدن و باطن دردین و دنیا و آخرت . || (ص ) خواهنده ٔ رزق از طیور و سباع و جز آن . ج ، عَوافی . (منتهی الارب ).
- عافیة الماء ؛ در آب آینده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
- کثیرالعافیة ؛ بسیارمهمان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به عافیت شود.
- ناقة عافیة اللحم ؛ ناقه ٔ بسیارگوشت . (منتهی الارب ). ج ، عافیات و عَوافی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).


دانشنامه عمومی

(صفت فاعلی مؤنث) عفو کننده.


پیشنهاد کاربران

عافیه : عافیة. [ ی َ ] ( ع اِمص ) عافیت . صحت کامل . بهبود کامل . ( اقرب الموارد ) . || دور کردن خدای از بنده مکروه را. سلامت از بیماری و مکروهات در بدن و باطن دردین و دنیا و آخرت .

عافیت : صحت . سلامت . تندرستی .

عافیه : عافیه اسم دختر با ریشه عربی است .

عافیه : تندرستی، بهروزی، رستگاری ، پارسایی، تقوا، زهد ، سلامتی ، آسایش .


کلمات دیگر: