کلمه جو
صفحه اصلی

وزه

فرهنگ فارسی

تخم مگس

لغت نامه دهخدا

وزة. [ وَزْ زَ ] (ع اِ) مؤنث وز. (المنجد) (اقرب الموارد). ج ، وزات . (اقرب الموارد). رجوع به وَزّ شود.


وزه . [ وَ زَ / زِ ] (اِ) تخم مگس . (یادداشت مرحوم دهخدا).


( وزة ) وزة. [ وَزْ زَ ] ( ع اِ ) مؤنث وز. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). ج ، وزات. ( اقرب الموارد ). رجوع به وَزّ شود.
وزه. [ وَ زَ / زِ ] ( اِ ) تخم مگس. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

واژه نامه بختیاریکا

مریضی که در ان دهان بچه کف میکند

پیشنهاد کاربران

خواستنی خوشگل رند زیرک ترسو زبل باهوش بلا فرصت طلب تو دل برو

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) -
وِزِّه - پاپی شدن، آویزون! - شر و شلوغ، بلا، مصیبت - آتیشپاره، ورپریده!

جقل، گوگولی مگولی ( گوگوری مگوری ) !

موزمار!

وروجک!

سمج ، موزی

تقص

کسی که زیاد گیره و رو مخه

شیطون. بازیگوش

تو مخی

کسی که مته به خشخاش، میزنه هی میره میاد، موزی رومخی

وروجک، بلا، بامزه، شیطون، شلخته

شیطون و شر - اتیش پاره

بسیار خسیس

حصین

آب زیرکاه ، مکار ، حیله گر و دو در کار

دورو مکار . کیّاس. رندوحقه باز. کسی ک نقش بازی کردن و کیّاس بودن رو خوب بلده

شیطون که بازبونش همرو رام خودش میکنه و دلچسب و تو دل برو

شیطون ، اتیش پاره، خوشگل، تو دل برو

اویزون و تخم مگس ک همه جا هست

در کوردی تلفظ"vza"را دارد
با معنای:انرژی، نیرو، توان و قدرت
وزه به خش:انرژی زا

همون رند در ادبیات فارسی و بویژه غزلیات حافظه

دنبال قاطل بروسلی بودن


کلمات دیگر: