کلمه جو
صفحه اصلی

همچنو

فرهنگ فارسی

هم چون او مانند او

لغت نامه دهخدا

همچنو. [ هََ چ ُ ] ( حرف اضافه + ضمیر ) هم چنو. هم چون او. مانند او :
که بهرام فرزند او همچنوست
از آب پدر یافت او مغز و پوست.
فردوسی.

واژه نامه بختیاریکا

( هم چُنُو ) آن طرف
( هم چُنُو ) آنچنان؛ آنجا؛ همچنان
( هَم چُنُو ) همچنان؛ همانطور


کلمات دیگر: