surveyor, topographer
نقشه بردار
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
طوبوغرافی
مترادف و متضاد
مساح، بازبین، مبصر کلاس، نقشه بردار، پیمایشگر، زمین پیما
مساح، نقشه بردار، مکان نگار
فرهنگ فارسی
کارشناس و متخصص نقشهبرداری
نقشه کش . که نقش. چیزی یا جائی را بر کاغذ ترسیم کند .
لغت نامه دهخدا
نقشه بردار. [ ن َ ش َ / ش ِ ب َ ] ( نف مرکب ) نقشه کش. که نقشه چیزی یا جائی را بر کاغذ ترسیم کند.
فرهنگستان زبان و ادب
{surveyor} [مهندسی نقشه برداری] کارشناس و متخصص نقشه برداری
واژه نامه بختیاریکا
پَینا
کلمات دیگر: