کلمه جو
صفحه اصلی

مزنه

فرهنگ فارسی

دهی به سمرقند

لغت نامه دهخدا

( مزنة ) مزنة. [ م ُ ن َ ] ( ع اِ ) باران. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ابر سپید و قطعه ای از ابر سپید، اخص من المزن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). ابر سپید و یک جزء از ابر سپید. ج ، مزن [ م ُ /م ُ زُ ]. ( ناظم الاطباء ) ( از مهذب الاسماء ). مُزن. و رجوع به مزن شود.
- ابن مزنة ؛ ماه نو و هلال. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

مزنة. [ م ُ ن َ ] ( اِخ ) دهی به سمرقند. ( منتهی الارب ).

مزنة. [ م ُ ن َ ] (اِخ ) دهی به سمرقند. (منتهی الارب ).


مزنة. [ م ُ ن َ ] (ع اِ) باران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || ابر سپید و قطعه ای از ابر سپید، اخص من المزن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). ابر سپید و یک جزء از ابر سپید. ج ، مزن [ م ُ /م ُ زُ ]. (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء). مُزن . و رجوع به مزن شود.
- ابن مزنة ؛ ماه نو و هلال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).


واژه نامه بختیاریکا

هَزَین ( هزنگ )

پیشنهاد کاربران

قیمت، ارزش


کلمات دیگر: