کلمه جو
صفحه اصلی

نم نم


مترادف نم نم : اندک اندک، خرده خرده، ریزریز، نم نمک

فارسی به انگلیسی

trickle


in fine drops, trickle

in fine drops


مترادف و متضاد

اندک‌اندک، خرده‌خرده، ریزریز، نم‌نمک


فرهنگ فارسی

۱ - (اسم ) قطرات اندک که آهسته فرو ریزد: نم نم باران.۲- ریز ریزخرده خرده آهسته آهسته:ازصبح تا شب نم نم عرق خوردند

فرهنگ معین

(نَ. نَ) (اِمر.) ریزریز، آهسته آهسته .


(نَ. نَ ) (اِمر. ) ریزریز، آهسته آهسته .، (نَ نَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) نقش کردن . ۲ - زینت دادن . ۳ - (اِ. ) در فارسی منجوق های ریزریز که به وسیلة آن ها قاب قرآن و سرمه دان و جای مهر نماز و غیره را تزیین می کردند.

لغت نامه دهخدا

نم نم . [ ن َ ن َ ] (ص مرکب ) باران نم نم ؛ بارانی اندک با قطره هائی خرد. || (ق مرکب ) نم نم باریدن ؛ نم نمک باران آمدن . کم و با دانه های خرد باریدن . (یادداشت مؤلف ). || نم نم نوشیدن (خوردن )؛ قطره قطره و اندک اندک صرف کردن . کم کم و با فاصله نوشیدن .


نم نم. [ ن َ ن َ ] ( ص مرکب ) باران نم نم ؛ بارانی اندک با قطره هائی خرد. || ( ق مرکب ) نم نم باریدن ؛ نم نمک باران آمدن. کم و با دانه های خرد باریدن. ( یادداشت مؤلف ). || نم نم نوشیدن ( خوردن )؛ قطره قطره و اندک اندک صرف کردن. کم کم و با فاصله نوشیدن.، نمنم. [ ن َ ن َ ] ( ع مص ) نقش کردن. زینت دادن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نمنمة شود. || ( اِ ) منجوق های ریزریز که به وسیله آنها قاب قرآن ، سرمه دان ، جای مهر نماز و غیره را تزیین می کنند. ( فرهنگ فارسی معین ).
- نمنم دوزی ؛ دوختن نمنم. نوعی ملیله دوزی به وسیله منجوق های ریزریز. ( فرهنگ فارسی معین ).

نمنم. [ ن ُ ن ُ ] ( ع اِ ) سپیدی که بر ناخن جوانان پدید آید. نِمْنِم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). واحد آن نمنمة است.

نمنم. [ ن ِ ن ِ ] ( ع اِ ) سپیدی های ناخن. ( فرهنگ خطی ). نُمْنُم. ( منتهی الارب ). رجوع به نُمْنُم شود. || نشان و خط که باد بر خاک گذارد. ( منتهی الارب ). شیار و خطوطی که وزش باد بر خاک پدید آرد. نمنیم. ( از اقرب الموارد ).

گویش مازنی

۱آرام آرام ۲بارش خفیف باران


/nam nam/ آرام آرام - بارش خفیف باران

واژه نامه بختیاریکا

فر فر؛ تویس تویس

پیشنهاد کاربران

قطره، قطره _ کم کم


کلمات دیگر: