کنایه از زلف است
چوگان مشکین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چوگان مشکین. [ چ َ / چُو ن ِ م ُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از زلف است :
گوی سیمین دارد و چوگان مشکین آن پسر
با چنین گوی و چنین چوگان کند جولان پری.
گوی سیمین دارد و چوگان مشکین آن پسر
با چنین گوی و چنین چوگان کند جولان پری.
سوزنی.
کلمات دیگر: