کلمه جو
صفحه اصلی

دریر

فرهنگ فارسی

مرد گرد اندام توانا . یا ستور تیز رو .

لغت نامه دهخدا

دریر. [ دَ ] ( ع مص ) تیز دویدن اسب یا نرم دویدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || روان شدن خوی. ( از منتهی الارب ).

دریر. [ دَ ] ( ع ص ) مرد گرداندام توانا. ( منتهی الارب ). || ستور تیزرو. || چراغ روشن و نورانی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

دریر. [ دَ ] (ع ص ) مرد گرداندام توانا. (منتهی الارب ). || ستور تیزرو. || چراغ روشن و نورانی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


دریر. [ دَ ] (ع مص ) تیز دویدن اسب یا نرم دویدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || روان شدن خوی . (از منتهی الارب ).


دانشنامه عمومی

دریر (دهانه). دریر (دهانه) یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۶ دهانه اقماری دارد.


کلمات دیگر: