سرمه کشیده . سرمه ریخته
سرمه کرده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سرمه کرده. [ س ُ م َ / م ِ ک َ دَ /دِ ] ( ن مف مرکب ) سرمه کشیده. سرمه ریخته :
چون نرگس سرمه کرده یار
بنشسته به عشوه بر سر کار.
چون نرگس سرمه کرده یار
بنشسته به عشوه بر سر کار.
درویش واله هروی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: