کلمه جو
صفحه اصلی

زیور نهادن

فرهنگ فارسی

کنایه از ایجاد نمودن زیور

لغت نامه دهخدا

زیور نهادن. [ زی وَ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از ایجاد نمودن زیور. ( آنندراج ). || در این بیت که از خواجه نظامی است :
شب از ناف خود عطرسائی نهاد
جهان زیور روشنائی نهاد
کنایه از دور کردن زیور است و میتواند که در آن مصراع نیز لفظ گشاد باشد، پس بر این تقدیر بنای قافیه بر عطرسائی و روشنائی بود و گشاد ردیف و بر تقدیر اول بیت ذوقافیتین بود و اگر کنایه از بستن زیور است پس زیور نهادن از روشنائی عبارت از طلوع و ظهور کواکب باشد و این قریب بمعنی ایجاد کردن است. ( آنندراج ).


کلمات دیگر: