رنگ بخشیدن رنگ کردن رنگ پس دادن
رنگ دادن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رنگ دادن. [ رَ دَ ] ( مص مرکب ) رنگ بخشیدن. رنگ کردن :
بیاسود یک هفته بر جای جنگ
به یاقوت می روی را داد رنگ.
می دهد رنگی و رنگی می ستاند هر زمان
بس که دارد انفعال از چهره دلدار گل.
بیاسود یک هفته بر جای جنگ
به یاقوت می روی را داد رنگ.
نظامی ( از آنندراج ).
|| رنگ پس دادن. رنگ از دست دادن. || رنگ گرفتن یا ستاندن. متغیر شدن رنگ بسبب خجالت و انفعال. ( آنندراج ). رجوع به رنگ گرفتن شود : می دهد رنگی و رنگی می ستاند هر زمان
بس که دارد انفعال از چهره دلدار گل.
صائب ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: