کلمه جو
صفحه اصلی

داشخانه

فرهنگ فارسی

دهیست از دهستان احمد آباد بخش فریمان شهرستان مشهد

لغت نامه دهخدا

داشخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طبس بخش صفی آباد شهرستان سبزوار واقع در 25هزارگزی جنوب صفی آباد کوهستانی سردسیر دارای 420 تن سکنه است . آب آن از قنات ، محصول آنجا غلات و پنبه ، باغات و میوه جات و ابریشم . شغل اهالی آن زراعت و باغداری وگلیم بافی و راه آن مالروست و تابستان از حجت آباد میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


داشخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) مزرعه ای است از دهستان بالا ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ، واقع در 5هزارگزی باختر تربت حیدریه . جلگه ای معتدل و دارای 25 تن سکنه است . آب آن از قنات ، محصول آنجا غلات و بن شن ، شغل اهالی آن زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


داشخانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان طبس بخش صفی آباد شهرستان سبزوار واقع در 25هزارگزی جنوب صفی آباد کوهستانی سردسیر دارای 420 تن سکنه است. آب آن از قنات ، محصول آنجا غلات و پنبه ، باغات و میوه جات و ابریشم. شغل اهالی آن زراعت و باغداری وگلیم بافی و راه آن مالروست و تابستان از حجت آباد میتوان اتومبیل برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

داشخانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِخ ) مزرعه ای است از دهستان بالا ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه ، واقع در 5هزارگزی باختر تربت حیدریه. جلگه ای معتدل و دارای 25 تن سکنه است. آب آن از قنات ، محصول آنجا غلات و بن شن ، شغل اهالی آن زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

داشخانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد؛ واقع در 42هزارگزی شمال باختری فریمان ، جلگه ، معتدل ، دارای 130 تن سکنه است. آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات ، شغل اهالی آن زراعت و راه آنجا مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

داشخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد؛ واقع در 42هزارگزی شمال باختری فریمان ، جلگه ، معتدل ، دارای 130 تن سکنه است . آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات ، شغل اهالی آن زراعت و راه آنجا مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


دانشنامه عمومی

داشخانه می تواند به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
داشخانه (سلطان آباد)، روستایی در دهستان سلطان آباد بخش مرکزی شهرستان خوشاب استان خراسان رضوی
داشخانه (طبس)، روستایی در دهستان طبس بخش مرکزی شهرستان خوشاب استان خراسان رضوی
داشخانه (مشهد)، روستایی در شهرستان مشهد استان خراسان رضوی
داشخانه (مهاباد)، روستایی در شهرستان مهاباد استان آذربایجان غربی
محوطه داشخانه، از آثار ملی ایران در شهرستان اسفراین استان خراسان شمالی
داشخانه (مهاباد). این روستا یکی از روستاهای شهرستان مهاباد از توابع استان آذربایجان غربی می باشد. فاصله روستا تا شهر مهاباد نزدیک به ۳۵ کیلومتر می باشد که در منطقه شهرویران مهاباد واقع شده و بعد از روستاهای "قرقشلاق"ٰ "خورخوره"ٰ "گردیعقوب" و "کهنده" آخرین روستای می باشد، طوری که بعد مزارع و نیزار این روستا دیگر روستای دیگری نیست و به دریاچه ارومیه ختم می شود.
فهرست روستاهای شهرستان مهاباد
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان مکریان غربی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۱، جمعیت آن ۴۸۰ نفر (۶۶خانوار) بوده است.
اسم روستا در اوایل ساخته شدنش از طرف «عزیز ئاغا عزیزی» حدود ۶۰ سال پیش «خاوه رزه ی» گذاشته شد. «خاوه ر+زه وی». خاوه ر(=خاور) یعنی شرقٰ سمت شرقٰ؛ زه وی(=زمین). می توان اینطوری استدلال کرد که چون عزیز ئاغا عزیزی، ئاغای روستاهای «غهڵیفه لیان» و «شێخ مارف» هم بوده است و روستای داشخانه تقزیباً در سمت شرق این روستاها با فاصله ۲۰ تا ۲۵ کیلومتری قرار گرفته است در نتیجه اسم روستا را «خاوه رزه ی» گذاشته یعنی زمینی که در سمت شرق قرار گرفته است.زمین های روستای «خاوه رزه ی» به دلیل اینکه قبلاً سیلاب های زیاد رودخانه «گاده ر» آن را فرا می گرفته حاصل خیز بوده، و مردم با برداشت محصول خوب از طریق کشاورزی و درو نیزارها و فروش آن و درست کردن حصیر و همچنین از برداشت محصول خربزه درآمدهای خوبی کسب می کردند و به نسبت روستاهای اطراف رفاه بسیار بیشتری داشتند. زمین های روستا خیلی حاصل خیز بودند و بیشتر مردم در سال دو محصول برداشت می کردند در بهار گندم، جو، نخود و… می کاشتند و در تابستان خربزه.اما اسم روستا چرا و چگونه از «خاوه رزه وی» به «داشخانه» تبدیل شده است؟ در پاسخ این سؤال باید گفت بعد از ساخته شدن روستای خاوه رزه وی و فراوان بودن نیزار مردم نیزارها را درو می کردند و آن را می فروختند چون در آن زمان سقف خانه ها را با چوب و نیزار می پوشاندند به همین خاطر فروش خیلی خوبی داشت در نیزارهای روستای خاوه رزه وی عده ای به ساختن حصیر مشغول بودند و در آن زمان رواج خیلی خوبی داشت در همه خانه ها حصیر می انداختند و حصیر رواجش خیلی خوب بود. برای ساختن حصیر در نیزارهای خاوه رزه وی از دو سنگ خیلی بزرگ استفاده می کردند و هنگامی که همه مردم اطراف در جاهای دوردست تعریف می کنند که در این روستا حصیر و نیزار به فروش می رسد ترک ها از دوردست ها برای خردیدن و معامله کردن به این روستا می آیند و حصیر و نیزار می خرند و با خود به مناطق دوردستی که آمده اند می برند و به فروش می رسانند از این معامله سود خوبی می برند و هر روز افراد بیشتری به روستا می آیند و چون آن ها آدرس نیزار روستا را می پرسیدند ترک ها آن را به نام داشخانه می گفتند چون بیشتر سروکارشان با نیزار بود تا روستا. هر چند که این اسم را برای نیزار بکار می بردند اما بعدها این اسم را برای خود روستا نیز به کار برده شد و اسم «داشخانه» جایگزین «خاوه رزه وی» شد. به گفته ریش سفیدهای روستا عزیز ئاغا از شنیدن اسم داشخانه عصبانی می شد و صورتش اخمو می شد اما در مقابل کسی که روستا را با اسم خاوه رزه وی صدا می کرد خوشحال می شد و او را می بوسید.روستای داشخانه از همان اوایل ساخته شدنش این احتمال را داشت که با زیاد شدن آب رودخانه «گاده ر» دچار سیلاب گرفتگی شود به همین خاطر همیشه مردم روستا مواظب بودند که چنین اتفاقی نیفتد و برای همین هر روز دو نفر از اهالی روستا از «بند» یا همان جایی که آب گادر را برای استفاده مزرارع روانه جوی آب ها می زدند. البته نگهداری از بند نیاز به مراقبت خیلی زیادی داشت چون گل و علف های خشک و … که برای محکم کردن بند بکار می بردند با ارابه برده می شد و این کار نیاز به وقت طولانی داشت.
حدود ۲۰ سال پیش در حالی که همه مردم روستا در آسایش و رفاه زندگی می کردند آب دریاچه ارومیه بالا آمد و بسیاری از روستاهای اطراف دریاچه مثل داشخانه، "پایین،" "به فره وان" و … ضرر و زیان های زیادی متحمل شدند و حتی بعضی روستاها خالی از سکنه شدند. آب دریا شور بود و همه مزارع روستا را از بین برد طوری که هیچ علفی در مزارع نمی رویید و بعضی مردم بعد از عقب نشینی آب دریاچه و خشک شدن آب به جمع آوری نمک روی آوردند یادم است که یک گونی نمک را به قیمت ۱۰۰۰۰(ده هزار تومان) می فروختند. زندگی در روستا روز به روز سخت تر می شد بسیاری از مردم روستا به شهرهای اطراف مثل "مه هاباد"، "نه غه ده" و "پیرانشار" مهاجرت کردند افرادی که در روستا باقی مانده بودند برای امرار معاش زندگی مجبور بودند به کارخانه آجرپزی بروند یا اینکه از روستاهای اطراف زمین اجاره کنند، هر چند در کنار آن دام هم نگه می داشتند تا بتوانند با درآمد آن امرار معاش کنند. در سال های بعد مردم زمین ها را شخم می زدند و می کاشتند اما هیچ علفی به جز شوره زار در آن نمی رویید، کم کم با شخم زدن و آب دادن بعد از ۱۰ سال بعضی از زمین ها قابلیت کشاورزی به دست آوردند اما باز یک سری از زمین ها قابلیت کشت ندارند. دوباره مردم توانستند بعضی از زمین ها را بکارند و از آن ها محصول برداشت کنند البته مثل ایام قدیم خربزه در روستا فراووان کاشته می شود.


کلمات دیگر: