کلمه جو
صفحه اصلی

وضعیت


مترادف وضعیت : چگونگی، حالت، کیفیت، موقع، موقعیت

برابر پارسی : چگونگی، جایگاه، چند و چونی، سروسامان، نهش

فارسی به انگلیسی

case, circumstance, configuration, footing, going, position, setup, situation, way, ballgame, tone, c.e. situation, condition, state of affairs

ballgame, case, circumstance, configuration, footing, going, position, setup, situation, tone, way


C.E. situation, condition, position, state of affairs


فارسی به عربی

شرط , عقار , موهل

مترادف و متضاد

qualification (اسم)
صلاحیت، صفت، شرط، قید، وضعیت، توصیف، شرایط

case (اسم)
حادثه، اتفاق، جا، حالت، صندوق، جلد، جعبه، محفظه، قالب، مورد، پرونده، قضیه، قاب، وضعیت، دعوی، پوسته، غلاف، مرافعه، نیام

situation (اسم)
جا، وضع، حالت، موقعیت، وضعیت، حال، شغل، موقع

status (اسم)
وضع، حالت، موقعیت، پایه، مقام، وضعیت، حال، شان

position (اسم)
وضع، موقعیت، مسند، مقام، وضعیت، مرتبه، مکان، شغل، جایگاه، محل، موضع، نهش

condition (اسم)
شرط، حالت، وضعیت، چگونگی، حال، روزگار

estate (اسم)
علاقه، دسته، دارایی، حالت، طبقه، وضعیت، مملکت، ملک، املاک، اموال

چگونگی، حالت، کیفیت، موقع، موقعیت


فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- آنچه ازچیزی کم کنند و فرو افکنند. ۲ - بهای کم کرده . ۳ - فهرست یا صورت مالیاتی .

[پزشکی] نحوۀ قرار گرفتن نقطۀ مشخصی از نمای جنین نسبت به نقطۀ معین در سمت چپ یا راست لگن مادر [موسیقی] 1. محل قرار گرفتن دست چپ بر روی دستۀ سازهای زهی 2. نحوۀ قرار گرفتن صداهای مختلف یک آکورد ازنظر دوری و نزدیکی به هم 3. محل قرار گرفتن کشوِ ترمبون در یکی از هفت جایگاه اصلی


فرهنگ معین

(وَ یَّ ) (مص جع . ) موقع ، موقعیت .

لغت نامه دهخدا

وضعیت. [ وَ عی ی َ ] ( از ع ، اِ ) طرز استقرار. ( فرهنگ فارسی معین ). || موقع. موقعیت : وضعیت اجتماعی ، وضعیت سیاسی. توضیح اینکه این کلمه را فارسی زبانان از وضع عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند، و غلط نیست. ( از یادداشتهای قزوینی ).

وضعیة. [ وَ عی ی َ ] ( ع ص نسبی ) مؤنث وضعی : حرکت وضعیة. رجوع به وضعی شود.

وضعیت . [ وَ عی ی َ ] (از ع ، اِ) طرز استقرار. (فرهنگ فارسی معین ). || موقع. موقعیت : وضعیت اجتماعی ، وضعیت سیاسی . توضیح اینکه این کلمه را فارسی زبانان از وضع عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند، و غلط نیست . (از یادداشتهای قزوینی ).


دانشنامه عمومی

وضعیت حالت، شرط یا موقعیت است.وضعیت ممکن است به یکی از این ها اشاره داشته باشد:
وضعیت بقا یک گونهٔ جانوری
ثبات وضعیت

دانشنامه آزاد فارسی

وضعیّت (موسیقی)(position)
در هارمونی موسیقی، طرز قرارگرفتن یک آکورد. مثلاً «وضعیت پایگی» بدین معناست که پایۀ آکورد در بخش باس قرار دارد؛ «هارمونی وضعیت باز» یعنی آکوردی که نت های آن با فاصلۀ زیاد پخش شده اند، در مقابل «هارمونی وضعیت بسته» که در آن تمامی نت های هارمونی در داخل یک اکتاو قرار می گیرند.

فرهنگ فارسی ساره

چگونگی، جایگاه


فرهنگستان زبان و ادب

{position} [پزشکی، موسیقی] [پزشکی] نحوۀ قرار گرفتن نقطۀ مشخصی از نمای جنین نسبت به نقطۀ معین در سمت چپ یا راست لگن مادر [موسیقی] 1. محل قرار گرفتن دست چپ بر روی دستۀ سازهای زهی 2. نحوۀ قرار گرفتن صداهای مختلف یک آکورد ازنظر دوری و نزدیکی به هم 3. محل قرار گرفت...

واژه نامه بختیاریکا

بارت

پیشنهاد کاربران

وضع:حال ، چهره و شرایط: برابر آن را می توان در واژه نمود یافت
برای نمونه: این وضعیت اصلا خوب نیست>این نمود هیچگاه خوب نیست.
این وضعیت کاملا پیچیده است>این نمود سراسر پیچیده است.

با سپاس از دوستان این واژگان را سفارش می کنم
رخنمون، رخنمود، رویداد، چگونش، نهش
برای نمونه:
In worst situation
دربدترین رخنمون ( حالت، وضع )
با سپاس

حال و روز
نمودار


موقعیت حالت شرایط

روز و روزگار ( در برخی باره ها )

نمونه:
گردهمایی دانش آموزان دبیرستانی در برابر �اداره کل آموزش و پرورش� با پرخاش به همبودگی ( حضوری بودن ) آزمون ها در روز و روزگار ( وضعیت ) کرونایی

برگرفته از �تلگرام� ۱۵ اردی بهشت ماه ۱۴۰۰ ( با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر )
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/05/blog - post_20. html


در زبان آلمانی برای واژگان ( وضعیت، شرایط، چگونگی ) ، واژه Umstand را بکار می برند و انگلیسی زبانها واژه circumstance.
Um در زبان آلمانی پیشوندی به معنای ( حول، پیرامون ) می باشد که برابر آن در پارسی ( پَر، پیر، پیرا ) می باشد، همچنین در زبان انگلیسی واژه cir. cum. stance را داریم که تکواژ cir در واژگانی همچون circle به معنی ( پَرهون یا دایره ) دیده می شود و باید درنظر داشت که پیشوند ( cir ) همان ( پَر یا پیرا ) در پارسی است.
stand در آلمانی یا stance در انگلیسی نیز به روشنی با واژه ایستادن و ایستاندن , هستن و هشتن در پارسی هم بُن و ریشه است. بنابراین واژگانی که از دلِ این فروکاهی بیرون می آیند، چنین هستند:
1 - پَرنهش یا پیرانهش:وضعیت، شرایط، چگونگی ) و از آن می توان کارواژه ( پَرنهادن ) یا واژه دیگری همچون ( پَرنهشتن ) را بکار گرفت.
2 - پَرایستایش و واژگانی همچون پَرایستادن و. . .
با توجه به این فروکاهی، واژگان درخورتری نیز می توان یافت ولی آنچه روشن است می بایست پیشوند ( پَر یا پیرا ) در این واژگان بکار آید.

پیرامون . .


کلمات دیگر: