مترادف نار : آتش، آذر، جهنم، دوزخ، انار، رمان
متضاد نار : آب، ماء
برابر پارسی : آتش، آذر
hell
bonfire
اتش , حريق , شليک , تندي , حرارت , اتش زدن , افروختن , تفنگ ياتوپ را اتش کردن , بيرون کردن , انگيختن
آتش، آذر ≠ آب، ماء
جهنم، دوزخ
انار، رمان
۱. آتش، آذر
۲. جهنم، دوزخ
۳. انار، رمان ≠ آب، ماء
(اِ.) 1 - مخفف انار. 2 - (استع .) پستان . 3 - اشک خونین .
[ ع . ] (اِ.) آتش ، آذر. ج . نیران .
نار. (اِ) در اصفهان وزنی است معادل 4 مثقال ،ده نار وزنی است معادل دو سیر و نیم یعنی چهل مثقال ، و پنج نار معادل ده مثقال است . (یادداشت مؤلف ).
نار. (اِخ ) (جبل الَ ...) «عین النار در حوالی انطاکیه است و هر وقت قصبی درآن افکنند در ساعت بسوزد». (حبیب السیر ج 4 ص 665).
نار. (اِخ ) (جبل الَ ...) حمداﷲ مستوفی آرد: «در تاریخ مغرب آمده که در صقلیه کوهی است که آن را جبل النار خوانند، به روز دود و به شب آتش عظیم از آن کوه فروزان می باشد چنانکه تا ده فرسنگی روشنی دهد و اهل آن دیار بدان روشنی در شب همه کاری توانند کرد و از آن کوه احیاناً سنگ پاره های فراوان در هوا رود و بر هر جانوری که آید آن را بسوزاند و اگر به آب فرو رود آتش از آن منطفی نگردد و سوزندگی در آن آب کم نکند، اما اشجار و نباتات را زحمت نرساند و جز حیوان را نسوزاند. (نزهةالقلوب ج 3 ص 293 و 294).
نار. (اِخ ) (جبل الَ ...) کوهی است در ترکستان . حمداﷲ مستوفی بنقل از عجایب المخلوقات آرد: در ترکستان کوهی است که آن را جبل النار خوانند، در آن کوه غاری است هر که در او رود در حال بمیرد و غار دیگر هر که از پیش او بگذرد از چرنده و پرنده و دونده درحال بمیرد. (نزهةالقلوب ج 3 ص 287).
نار. (اِخ ) (جبل الَ ...) مؤلف حبیب السیر آرد: جبل النار کوهی است در میان بحر عدن پیوسته آتش از آن جبال در اشتعال باشد و بعضی از عدنیان گویند که قومی از نسل هارون پیغمبر علیه السلام در آن کوه ساکنند. (حبیب السیر ج 4 ص 676).
ابوشکور.
فرخی .
فرخی .
فرخی .
عنصری .
عنصری .
منوچهری .
منوچهری .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
عبدالواسع جبلی .
عبدالواسع جبلی .
سوزنی .
انوری .
انوری .
خاقانی .
خاقانی .
نظامی .
عطار.
عطار.
مولوی .
سعدی .
سعدی .
جامی .
صهبای سیرجانی .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
سعدی .
سعدی .
رودکی .
رودکی .
فردوسی .
فرخی .
فرخی .
فرخی .
فرخی .
عنصری .
منوچهری .
اسدی .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
عبدالواسع جبلی .
عبدالواسع جبلی .
سوزنی .
سوزنی .
سوزنی .
انوری .
انوری .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
نظامی .
نظامی .
عطار.
عطار.
مولوی .
سعدی .
سعدی .
سعدی .
اوحدی .
بسحاق .
جلال فرهانی .
وحشی .
وحشی .
وحشی .
نظامی .
وحشی .
سوزنی .
سوزنی .
رودکی .
نظامی .
منوچهری .
انار#NAME?
آتش.
۱ترشحات لزج روی زبان که به هنگام خواب بوجود آید ۲برفک زبان ...
ترکه ای که توسط آن عمق آب را سنجند