مترادف هم سنگی : تعادل، موازنه، هم ارزی، هم وزنی
هم سنگی
مترادف هم سنگی : تعادل، موازنه، هم ارزی، هم وزنی
فارسی به انگلیسی
equality, equation, equilibrium, equipoise, equivalence, parity, poise, balance, counterpoise, stasis
equality, equation, equilibrium, equipoise, equivalence, parity, poise
مترادف و متضاد
تعادل، موازنه، همارزی، هموزنی
لغت نامه دهخدا
هم سنگی. [ هََ س َ ]( حامص مرکب ) توازن. تعادل. هم وزن بودن :
کفی خاک با او چو کردند یار
به هم سنگیش راست آمد عیار.
که از اژدها بهمن آمد به رنج.
به هم سنگی خویش در روم و شام
نیامد کسش در ترازو تمام.
کفی خاک با او چو کردند یار
به هم سنگیش راست آمد عیار.
نظامی.
به هم سنگی خود مرا برمسنج که از اژدها بهمن آمد به رنج.
نظامی.
|| هم ارزش و همدرجه بودن. برابری : به هم سنگی خویش در روم و شام
نیامد کسش در ترازو تمام.
نظامی.
کلمات دیگر: