مترادف هیکل : اندام، بالا، بدنه، پیکر، تن، تنه، جثه، ریخت، شکل، قامت، قد، بتخانه، بت، معبد
برابر پارسی : پیکر، اندام، تنه، کالبد
images, figures, (frame of) the bodes, (biblical term) temples
body, build, figure, form, frame, physique
شاسي اتوميل , اسکلت , کالبد , لا شه کشتي , کشتي , بدنه کشتي , تنه کشتي , کشتي سنگين وکندرو , باسنگيني ورخوت حرکت کردن , بزرگ بنظر رسيدن , پوست , قشر , پوست ميوه يا بقولا ت , کلبه , خانه رعيتي , پوست کندن , ولگردي کردن
اندام، بالا، بدنه، پیکر، تن، تنه، جثه، ریخت، شکل، قامت، قد
بتخانه، بت
معبد
۱. اندام، بالا، بدنه، پیکر، تن، تنه، جثه، ریخت، شکل، قامت، قد
۲. بتخانه، بت
۳. معبد
عنصری .
لبیبی .
خاقانی .
سنائی .
خاقانی .
خاقانی .
سعدی .
خاقانی .
اسدی (گرشاسبنامه ص 188).
فردوسی .
هیکل . [ هََ ک َ ] (اِخ ) مقصود از هیکل در بیشتر مواضع کتاب مقدس هیکل اورشلیم است که در کوه سوریا بنا شده بود و شباهت چادر جماعت میداشت و در کتاب مقدس سه هیکل مذکور است . اول هیکل سلیمان میباشد. داود اراده داشت که هیکلی از برای خداوند بسازد اما خداوند وعده فرمود که پسرش سلیمان آن هیکل را تمام خواهد کرد. دوم هیکل زروبابل . کوروش پادشاه ایران در سال 536 ق . م . امر فرمودکه بعضی از یهود اسرای بابل مراجعت کنند علیهذا عده ٔ کثیری با زروبابل که حکمران ایشان بود مراجعت نمودند در سال دومین بنای هیکل ثانی را گذاشت . سوم هیکل هیردیس . پس از آنکه هیکل زروبابل تخمیناً 500 سال برپا بود آثار خرابی در او پیدا شد و باعث گردید که هیردیس اعظم آن را تعمیر فرماید. (قاموس کتاب مقدس ).
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
خاقانی .
نظامی .
مولوی .
سعدی .