مترادف هواخوری : پیک نیک، تفرج، تفریح، گردش، گشت
هواخوری
مترادف هواخوری : پیک نیک، تفرج، تفریح، گردش، گشت
فارسی به انگلیسی
airing, recreation in the open air, airing blow
airing
مترادف و متضاد
پیکنیک، تفرج، تفریح، گردش، گشت
فرهنگ فارسی
۱- استنشاق هوا ۲- گردش تفرج ( توام با استفاده از هوای آزاد ) : گفتم :بیا بسوی شمیران روان شویم تامن دو اخوری کنم و تو هواخوری . ( افرعا. جما. )
فرهنگ معین
( ~. خُ )(حامص . )تفریح ، گردش ، استراحت .
لغت نامه دهخدا
هواخوری. [ هََ خوَ / خ ُ ] ( حامص مرکب ) تنفس هوا. استنشاق هوای پاک.
- هواخوری رفتن ؛ در تداول یعنی رفتن به جای خوش آب و هوا برای آسایش.
- هواخوری رفتن ؛ در تداول یعنی رفتن به جای خوش آب و هوا برای آسایش.
جدول کلمات
گردش
کلمات دیگر: