کلمه جو
صفحه اصلی

متحجر


مترادف متحجر : ارتجاعی، قشری، واپسگرا، فسیل سنگواره

متضاد متحجر : نوگرا

برابر پارسی : واپس گرا، سنگواره، سنگشده، واپسگرا

فارسی به انگلیسی

petrified


petrified, fossilized, ossify, stereotyped, stereotypical

stereotyped, stereotypical


عربی به فارسی

سنگواره , فسيل , مربوط بادوار گذشته


مترادف و متضاد

صفت ≠ نوگرا


ارتجاعی، قشری، واپسگرا


فسیل سنگواره


۱. ارتجاعی، قشری، واپسگرا
۲. فسیل سنگواره ≠ نوگرا


فرهنگ فارسی

سنگ شده، چیزی که مانندسنگ شده باشد
۱ - ( اسم ) آنچه بصورت سنگ در آمده سنگ شده . ۲ - آنکه در تبعیت از احکام و سنن تعصب دارد قشری . ۳ - ( اسم ) فسیل سنگواره . ۴ - جراحتی که ریمناک و سخت گردد .

فرهنگ معین

(مُ تَ حَ جِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - سنگ شده ، سخت گشته . ۲ - در فارسی به کسی گویند که حاضر به درک و پذیرش نوآوری ها نیست .

لغت نامه دهخدا

متحجر. [ م ُ ت َ ح َج ْ ج ِ ] ( ع ص ) سخت گردیده. ( از آنندراج ). صلب و سخت گشته مانند سنگ. ( ناظم الاطباء ). || حجر سازنده. ( آنندراج ). || تنگ گیرنده بر کسی. ( آنندراج ). || سنگ شده. ( ناظم الاطباء ). آنچه به صورت سنگ درآمده. سنگ شده. || بسیارسنگ. ارض متحجرة؛ زمین سنگناک. ( از اقرب الموارد ). || جراحتی که ریمناک و سخت گردد. ( آنندراج ). جراحت ریمناک. ( ناظم الاطباء ). || فسیل . سنگواره. موجود زنده ای که بر اثر تغییرات زمین به سنگ تبدیل شده باشد. || کنایه از آن که در تبعیت از احکام و سنن تعصب دارد. قشری. متعصب. کسی که به هیچ وجه از عقاید کهنه خود دست برنمی دارد. پای بند عقاید و رسوم کهن. که به هیچ وجه از دیگرگونی متأثر نشود.

فرهنگ عمید

۱. متعصب نسبت به عقاید کهنه.
۲. [قدیمی] چیزی که مانند سنگ شده باشد، سنگ شده.

فرهنگ فارسی ساره

واپسگرا


پیشنهاد کاربران

متصلب

کهنه
مقاوم در برابر نو
تنگ اندیش
سخت اندیش
افکار فسیلی
فسیل مغز

کهنه پرست،
در قبل مانده،


این واژه تازى ( اربى ) است و برابرهاى پارسى آن چنینند: سنگمن Sangman ( پارسى - پیشنهادى: سنگ اندیش، متحجر ) ، سنگ - اندیشSangandish ( پارسى - پیشنهادى: متحجر ) ، سنگایشنیک Sangayeshnik ( پیشنهادى - پهلوى: متحجر ، تجحرى . کسى که چون سنگ مى آید ) ، شیتگر Shitegar ( پیشنهادى - پهلوى:
شیته ( توده سنگ ) + گر ( صفت کُناکى ) : سنگ شونده ، متحجر ) ، سنگاور Sangavar ( پیشنهادى - پارسى: آورنده سنگ، متحجر ) ، سنگوار Sangvar ( پارسى - پیشنهادى: چون سنگ، متحجر )

شب زده ( اصطلاح آقای جنتی عطائی )


کلمات دیگر: