کلمه جو
صفحه اصلی

ویران


مترادف ویران : بایر، خراب، خرابه، فروریخته، مخروب، مخروبه، منهدم، ناآباد، ویرانه

متضاد ویران : آباد

فارسی به انگلیسی

desolate, dilapidated, fallen, ruinous, tumbledown, waste, derelict, ruined

desolate, ruined


derelict, desolate, dilapidated, fallen, ruinous, tumbledown, waste


فارسی به عربی

مخرب

مترادف و متضاد

desolate (صفت)
متروک، خراب، ویران، حزین، بی جمعیت

ruinous (صفت)
خراب، ویران، ویرانگر، خانمان برانداز، خراب کننده

subversive (صفت)
واژگون، ویران، وابسته به خرابکاری

dilapidated (صفت)
ویران، مخروب، پاره پاره

بایر، خراب، خرابه، فروریخته، مخروب، مخروبه، منهدم، ناآباد، ویرانه ≠ آباد


فرهنگ فارسی

خراب، بایر، ضد آباد، بیران هم گفته شده است
(صفت ) خراب بایر مقابل آباد : (( گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما سای. دولت برین کنج خراب انداختی . ) ) ( حافظ )

فرهنگ معین

(ص . ) خراب .

لغت نامه دهخدا

ویران. ( ص ) خراب. خَرِب. بایر. غیرمسکون. مقابل آباد. بیران . لم یزرع : این خبر که مردی به آمل زمینی خرید ویران و برنجستان کرد... ( نوروزنامه ).
- امثال :
بر ده ویران خراج و عشر نیست .
مولوی.
|| غیردرست. غیرسالم. خراب. آسیب دیده. صدمه دیده :
به کشتی ویران گذشتن بر آب
به آید که در کار کردن شتاب.
فردوسی.
ویران شده دلها به می آبادان گردد
آباد بر آن دست که پرورد رزآباد.
ابوالمظفر جخج یا جمح.
کیست کز نعمت زرّ تو و از بخشش تو
کار ویران شده خویش نکرده ست آباد.
فرخی.
همه روز ویران کنی کار ما را
نترسی که یک روز ویران بمانی.
منوچهری.
|| ویرانه. خرابه. درهم گسسته و در و دیوار و سقف فروریخته :
شبستان بدینگونه ویران بُوَد
نه اندرخور شاه ایران بُوَد.
فردوسی.
خانه از پای بست ویران است
خواجه در بند نقش ایوان است.
سعدی.
گنج طلب کن چو به ویران رسی
پنجه نهان کن چو به شیران رسی.
خواجو.
- ویران سرا ؛ سرای ویران :
خاک وجود ما را از آب دیده گل کن
ویرانسرای دل را گاه عمارت آمد.
حافظ.

فرهنگ عمید

خراب، بایر.
* ویران کردن: (مصدر متعدی ) خراب کردن، منهدم ساختن.

خراب؛ بایر.
⟨ ویران کردن: (مصدر متعدی) خراب کردن؛ منهدم ساختن.


واژه نامه بختیاریکا

چُل چاربرد؛ دَمبر؛ دم برد؛ چول؛ کله ریزه

جدول کلمات

یبات

پیشنهاد کاربران

یباب

از پیوند وی به معنی عدم ونابودی و پسوند ران ساخته شده است

در پارسی پهلوی "اویران" بوده که از دو بخش ا ( پیشوند منفی ساز ) و ویران ( زیبا و دلکش ) ساخته شده بود و در پارسی نوین پیشوند "ا" برداشته شده، مانند امرداد ( نمردنی ) که امروز شده مرداد ( مردنی ) !

یباب ، بایر، خراب، خرابه، فروریخته، مخروب، مخروبه، منهدم، ناآباد، ویرانه

اگه بشه مفرد رو هم بدید


کلمات دیگر: