کلمه جو
صفحه اصلی

ناشکیبایی


مترادف ناشکیبایی : بی صبری، بی قراری، نابردبار، ناصبوری، تعجیل، عجله

متضاد ناشکیبایی : بردباری، صبر

فارسی به انگلیسی

impatience

مترادف و متضاد

بی‌صبری، بی‌قراری، نابردبار، ناصبوری ≠ بردباری، صبر


تعجیل، عجله


۱. بیصبری، بیقراری، نابردبار، ناصبوری
۲. تعجیل، عجله ≠ بردباری، صبر


فرهنگ فارسی

بی صبری بی قراری بی آرامی مقابل شکیبایی .

لغت نامه دهخدا

ناشکیبائی. [ ش ِ ] ( حامص مرکب ) بی صبری. بی حوصلگی. ( ناظم الاطباء ). جزع. بی قراری. بی آرامی. شکیبا نبودن. آرام و قرار نداشتن. اضطراب : چهارم اگر صبر نکنم باری سودا و ناشکیبائی را به خود راه ندهم. ( تاریخ بیهقی ص 341 ).
ازغم آن پیچ زلف بی قرار
زاهدان را ناشکیبائی ببین.
عطار.

فرهنگ عمید

بی صبری، بی قراری، بی آرامی.

پیشنهاد کاربران

جزع

بی حوصلگی

ناشکیبی. [ ش ِ ] ( حامص مرکب ) جزع. بی تابی. بی قراری. بی صبری. بی آرامی. ناشکیبائی :
که ترسم مریم از بس ناشکیبی
چو عیسی برکشد خود را صلیبی.
نظامی.
آورده مرا به دلفریبی
واداده به دست ناشکیبی.
نظامی.
چون که دید او ستیزه کاری من
ناشکیبی و بی قراری من.
نظامی ( هفت پیکر ص 179 ) .
جادو سخنی به دلفریبی
عاشق منشی به ناشکیبی.
ملاعبدالشکور بزمی.
بخود گفت این گل از بی عندلیبی
سر و کارش بود با ناشکیبی.
وصال.

Impatience


کلمات دیگر: