مترادف نان خور : اولاد، عیال، وظیفه خور
نان خور
مترادف نان خور : اولاد، عیال، وظیفه خور
فارسی به انگلیسی
dependent
مترادف و متضاد
اولاد، عیال
وظیفهخور
فرهنگ معین
(خُ ) (اِفا. ) زن و فرزند، کسی که تحت سرپرستی می باشد.
لغت نامه دهخدا
نانخور. [ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) که نان میخورد. خورنده نان. نان خورنده :
در خلد چگونه خورد آدم
آنجا چو نبود شخص نانخور.
نان دهانم بدین کله داری
نانخورانم بدان گنهکاری.
در سایه من جهان چرانند.
در خلد چگونه خورد آدم
آنجا چو نبود شخص نانخور.
ناصرخسرو.
|| نانخوار. عیال. ( از فرهنگ نظام ). عیال و اولاد و بستگان. نوکر و خدمتکار و هر کس که معاش وگذران آن بر همت شخص باشد. ( ناظم الاطباء ). هر فرد از عائله که رئیس یا پدر و یا قائم مقام وی موظف به پرورش و نگاهداری اوست. هر فرد عائله یک مردِ مسؤول رزق عائله خویش. هر یک از اهل و عیال. آنکه کفاف و تأمین معاشش با دیگری است : نان دهانم بدین کله داری
نانخورانم بدان گنهکاری.
نظامی ( هفت پیکر ).
این بی نمکان که نانخوراننددر سایه من جهان چرانند.
نظامی.
فرهنگ عمید
۱. [عامیانه، مجاز] کسی که دیگری زندگانی او را اداره می کند، کسی که نان دیگری را می خورد.
۲. [عامیانه، مجاز] عیال و اولاد شخص.
۳. [قدیمی] خورندۀ نان.
۲. [عامیانه، مجاز] عیال و اولاد شخص.
۳. [قدیمی] خورندۀ نان.
کلمات دیگر: