کلمه جو
صفحه اصلی

ولع


مترادف ولع : آز، آزمندی، اشتیاق، حرص، شره، طمع، طمعکاری، میل، هوی

متضاد ولع : بی میلی

برابر پارسی : آز

فارسی به انگلیسی

error, mistake


appetency, appetite, avidity, craving, greed, greediness, hankering, hunger, passion, voracity

مترادف و متضاد

آز، آزمندی، اشتیاق، حرص، شره، طمع، طمعکاری، میل، هوی ≠ بی‌میلی


esurience (اسم)
از، حرص، پر خوری، جوع، گرسنگی، ولع

voracity (اسم)
ولع، درندگی، پرخوری و حرص

فرهنگ فارسی

حریص شدن، آزمندگردیدن، حرص وعلاقه شدیدبچیزی
۱- (مصدر ) حریص شدن آزمند گردیدن . ۲- (اسم ) حریصی آزمندی . ۳- (اسم ) حرص آز میل شدید : ( گشت بی عاطفتی بازشروع یافت حرص و ولع و جهل شیوع . ) ) ( ایرج میرزا )
دروغ گفتن ربودن .

تمایل قوی و شدید برای انجام کاری به‌ویژه مصرف مواد اعتیادآور


فرهنگ معین

(وَ لَ ) [ ع . ] ۱ - (اِ. ) حرص و علاقه شدید به چیزی . ۲ - (اِمص . ) حرص ، آزمندی .

لغت نامه دهخدا

ولع. [ وَ ] (ع اِ) دروغ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
- ولع والع ؛ مبالغه است ، چنانکه عجب عاجب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


ولع. [ وَ ] (ع مص ) وَلَعان . سبک و خوار گردیدن . || دروغ گفتن . || ربودن . || ماادری ما ولعه ؛ نمیدانم چه چیز بازداشت او را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


ولع. [ وَ ] ( ع اِ ) دروغ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
- ولع والع ؛ مبالغه است ، چنانکه عجب عاجب. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

ولع. [ وَ ] ( ع مص ) وَلَعان. سبک و خوار گردیدن. || دروغ گفتن. || ربودن. || ماادری ما ولعه ؛ نمیدانم چه چیز بازداشت او را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

ولع. [ وَ ل َ ] ( ع مص )وَلوع. حریص و آزمند گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). به چیزی سخت دل بستن. ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) حرص. ( غیاث اللغات ). آز :
گشت بی عاطفتی باز شروع
یافت حرص و ولع و جهل شیوع.
ایرج میرزا.
|| فریفتگی. ( غیاث اللغات ). || ( اصطلاح صوفیه ) عبارت است از میل قوی و دائم. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

ولع. [ وَ ل َ ] (ع مص )وَلوع . حریص و آزمند گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). به چیزی سخت دل بستن . (اقرب الموارد). || (اِمص ) حرص . (غیاث اللغات ). آز :
گشت بی عاطفتی باز شروع
یافت حرص و ولع و جهل شیوع .

ایرج میرزا.


|| فریفتگی . (غیاث اللغات ). || (اصطلاح صوفیه ) عبارت است از میل قوی و دائم . (کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ عمید

حرص و علاقۀ شدید به چیزی.

دانشنامه عمومی

حرص و طمع شدید نسبت به چیزی


آزمندی


فرهنگستان زبان و ادب

{craving} [اعتیاد، روان شناسی] تمایل قوی و شدید برای انجام کاری به ویژه مصرف مواد اعتیادآور

جدول کلمات

حریص شدن

پیشنهاد کاربران

علاقه ی شدید به چیزی


علاقه مندی شدید


کلمات دیگر: