کلمه جو
صفحه اصلی

هماره


مترادف هماره : دایم، علی الاتصال، علی الدوام، مدام، هماره، همواره

فارسی به انگلیسی

continual, ordinary, run-of-the-mill, contraction of

continual, ordinary, run-of-the-mill


مترادف و متضاد

دایم، علی‌الاتصال، علی‌الدوام، مدام، هماره، همواره


فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- شماره حساب . ۲- آمار.
مخفف همواره یعنی همیشه و دائم پیوسته هموار

فرهنگ معین

(هَ ر ) (ق . ) = همواره : همیشه ، دایم .

لغت نامه دهخدا

هماره . [ هََ رَ / رِ ] (اِ) همار که اندازه و شمار و حساب باشد. (برهان ). رجوع به همار شود.


هماره. [ هََ رَ / رِ ] ( اِ ) همار که اندازه و شمار و حساب باشد. ( برهان ). رجوع به همار شود.

هماره. [ هََ رَ / رِ ] ( ق ) مخفف همواره ، یعنی همیشه و دائم. ( برهان ). پیوسته. هموار. همواره. دائماً. ( یادداشت مؤلف ) :
فضل او خوان گر همه توحیدخواهی گفت تو
زآنکه فضل او هماره قدرت یزدان بود.
مجلدی گرگانی.
وین خیمه کبود نبینند و این دو مرغ
کایشان هماره از پس دیگر همی پرند.
ناصرخسرو.
رجوع به همواره و همار شود.

هماره . [ هََ رَ / رِ ] (ق ) مخفف همواره ، یعنی همیشه و دائم . (برهان ). پیوسته . هموار. همواره . دائماً. (یادداشت مؤلف ) :
فضل او خوان گر همه توحیدخواهی گفت تو
زآنکه فضل او هماره قدرت یزدان بود.

مجلدی گرگانی .


وین خیمه ٔ کبود نبینند و این دو مرغ
کایشان هماره از پس دیگر همی پرند.

ناصرخسرو.


رجوع به همواره و همار شود.

فرهنگ عمید

همواره#NAME?


= همواره


کلمات دیگر: