شاهدی که خط پشت لب وی دمیده باشد
چهارابرو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چهارابرو. [ چ َ / چ ِ اَ ] ( ص مرکب ) شاهدی که خط پشت لب وی دمیده باشد || یک قسم از قلندران که موهای ریش و بروت و ابرو را میتراشند. رجوع به چارابرو شود. || ( اِخ ) صفتی برای بهمن ذوالحاجب. بهمن جادویه. بهمن چارابرو.
فرهنگ عمید
=چارابرو
چارابرو#NAME?
کلمات دیگر: