کلمه جو
صفحه اصلی

متالم


مترادف متالم : المناک، دردمند، اندوهگین، دلخور، دلگیر، متاثر

متضاد متالم : مشعوف

فارسی به انگلیسی

aggrieved, anguished, sore, sad

painful, diseased, sad


grieved, sad


aggrieved, anguished, sore


مترادف و متضاد

المناک، دردمند ≠ مشعوف


اندوهگین، دلخور، دلگیر، متاثر


۱. المناک، دردمند
۲. اندوهگین، دلخور، دلگیر، متاثر ≠ مشعوف


فرهنگ فارسی

دردمند، دردناک، کسی که ازحادثه وپیش آمدی افسرده ودردمندشده
( اسم ) ۱ - درد کشنده دردمند . ۲ - کسی که بر اثر حادثه و واقعه ای دردمند و افسرده است جمع : متالمین .

فرهنگ معین

( متألم ) (مُ تَ ءَ لِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) اندوهناک ، دردمند.

لغت نامه دهخدا

متألم. [ م ُ ت َ ءَل ْ ل ِ ] ( ع ص ) دردناک و دردمند. ( آنندراج ). دردمند و دردناک. ( غیاث ). دردیافته. ( ناظم الاطباء ). مأخوذ از تازی ، غمناک و دردمند و آزرده و رنج کشیده و متأذی و اندوهگین و رنجیده و ناخشنود. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تألم شود.
- متألم شدن ؛اندوهگین شدن : پادشاه از استماع این مقدمات متوجع و متألم شد. ( سندبادنامه 225 ). گوسفند مرزن را سروئی زد، زن از آن متألم شد. ( سندبادنامه ص 82 ).

فرهنگ عمید

ویژگی کسی که از حادثه و پیشامدی افسرده و دردمند باشد، دردمند، دردناک.

پیشنهاد کاربران

دردمند


کلمات دیگر: