هلاک شدن، نیست شدن (اسم ) نیستی مرگ : ((نظام الملک ... دشمن جان اوبودوبهلاکت وخون (او ) سعی مینمود. ) ) توضیح ازمصدرهای ساختگی است که بجای ((هلاک ) ) استعمال کنندمانند: ((دخالت وامثال آن .
فرهنگ معین
(هَ کَ ) [ ازع . ] (اِمص . ) نیستی ، مرگ .
لغت نامه دهخدا
هلاکت. [ هََ ک َ ] ( از ع ، اِمص ) مردن. مرگ. ( یادداشت مؤلف ). این صورت در مآخذ لغت عرب مضبوط نیست. در اقرب الموارد هلکة ( به فتح اول و دوم و سوم ) به معنی هلاکت است : خاتمت به هلاکت و ندامت انجامد. ( کلیله و دمنه ). و چون خمره شهد مسموم است که چشیدن آن خوش کند لیکن عاقبت به هلاکت کشد. ( کلیله و دمنه ).