کلمه جو
صفحه اصلی

ولادت


مترادف ولادت : تولد، زایش، زاییدن، مولود، میلاد، ولاد

متضاد ولادت : مرگ

برابر پارسی : زادروز، زادن، زایش، زاییدن

فارسی به انگلیسی

birth

مترادف و متضاد

nativity (اسم)
پیدایش، تولد عیسی، ولادت

تولد، زایش، زاییدن، مولود، میلاد، ولاد ≠ مرگ


فرهنگ فارسی

زاییدن، زایش، هنگام زاییده شدن
۱- (مصدر ) زاییدن (زن ). ۲- (اسم ) زایش . ۳- (اسم ) هنگام تولد زمان زاییده شدن . یا وقت ولادت . ۱- هنگام زاییدن : (( زنان بادار . ای مرد هشیار. اگر وقت ولادت مار زایند ) ) (( ازان بهتر بنزدیک خردمند که فرزندان ناهموار زایند. ) ) ( گلستان )

فرهنگ معین

(وِ دَ ) [ ع . ولادة ] (اِ. ) ۱ - زایش ، زاییدگی . ۲ - زمان به دنیا آمدن .

لغت نامه دهخدا

ولادت. [ وِ دَ ] ( ع مص ) ولادة. زادن. وضع حمل کردن. زائیدن. ( غیاث اللغات ) :
با مسیحی که به تعلیم ودود
در ولادت ناطق آمد در وجود.
مولوی.
زنان باردار ای مرد هشیار
اگر وقت ولادت مار زایند
از آن بهتر به نزدیک خردمند
که فرزندان ناهموار زایند.
سعدی ( گلستان ).

ولادة. [وَل ْ لا دَ ] ( ع ص ) مبالغه است والده را، به معنی بسیار زاینده : صحبة فلان ولاّدة الخیر. ( اقرب الموارد ).

ولادة. [ وِ دَ ] ( ع مص ) وِلاد. اِلادة. لِدَة. مولد. زادن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). زاییدن. ( برهان ). وضع حمل کردن. ( اقرب الموارد ). ولادت. رجوع به ولادت شود.

ولادت . [ وِ دَ ] (ع مص ) ولادة. زادن . وضع حمل کردن . زائیدن . (غیاث اللغات ) :
با مسیحی که به تعلیم ودود
در ولادت ناطق آمد در وجود.

مولوی .


زنان باردار ای مرد هشیار
اگر وقت ولادت مار زایند
از آن بهتر به نزدیک خردمند
که فرزندان ناهموار زایند.

سعدی (گلستان ).



فرهنگ عمید

۱. تولد، زاییده شدن.
۲. [قدیمی] زاییدن.

دانشنامه عمومی

تولد.


فرهنگ فارسی ساره

زادروز


پیشنهاد کاربران

nativity

نرجس زاهدی


کلمات دیگر: