مترادف ناسک : پارسا، زاهد، عابد، متقی
ناسک
مترادف ناسک : پارسا، زاهد، عابد، متقی
فارسی به انگلیسی
ascatic or devout (man)
عربی به فارسی
زاهد گوشه نشين , تارک دنيا , منزوي
مترادف و متضاد
پارسا، زاهد، عابد، متقی
فرهنگ فارسی
عابد، زاهد، پارسا، نساک جمع
( صفت ) عبادت کننده عابدزاهد .
( صفت ) عبادت کننده عابدزاهد .
فرهنگ معین
(س ) [ ع . ] (اِفا. ) پرهیزکار، پارسا. ج . نساک .
لغت نامه دهخدا
ناسک. [ س ِ ] ( ع ص ) عبادت کننده. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( غیاث اللغات ). شخص عابد زاهد. ( فرهنگ نظام ). عابد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( المنجد ). عابد.متزهد. ( اقرب الموارد ). متعبد. ( معجم متن اللغة ) . پرهیزکار. ( دهار ). ج ، نُسّاک. || در راه خدا قربانی کننده. ( آنندراج )( انجمن آرا ) ( منتخب اللغات ) ( کشف اللغات ) ( غیاث اللغات ). || عشب ناسک ؛ شدیدالخضرة. ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( المنجد ). گیاه سخت سرسبز.
ناسک. [ س ِ ]( اِخ ) نام یکی از صاحب شریعتان کفره هند است و اعتقاد اتباع او آن است که آدمیان همچو گیاه می رویند و خشک می شوند و از هم می ریزند و بحشر و نشر قائل نیستند، نه روحانی و نه جسمانی. ( برهان قاطع ) . یکی از صاحب شریعتان هند بوده و مذهب طبیعیه داشته. ( آنندراج ). نام بانی مذهب هندوان. ( ناظم الاطباء ). || جماعتی را گویند از اهل مغرب که در دین راسخ نیستند. ( برهان قاطع ). نام کسانی که در دین راسخ نیستند. ( ناظم الاطباء ) :
به مغرب گروهی است صحراخرام
مناسک رها کرده ناسک به نام.
ناسک. [ س ِ ]( اِخ ) نام یکی از صاحب شریعتان کفره هند است و اعتقاد اتباع او آن است که آدمیان همچو گیاه می رویند و خشک می شوند و از هم می ریزند و بحشر و نشر قائل نیستند، نه روحانی و نه جسمانی. ( برهان قاطع ) . یکی از صاحب شریعتان هند بوده و مذهب طبیعیه داشته. ( آنندراج ). نام بانی مذهب هندوان. ( ناظم الاطباء ). || جماعتی را گویند از اهل مغرب که در دین راسخ نیستند. ( برهان قاطع ). نام کسانی که در دین راسخ نیستند. ( ناظم الاطباء ) :
به مغرب گروهی است صحراخرام
مناسک رها کرده ناسک به نام.
نظامی.
ناسک . [ س ِ ] (ع ص ) عبادت کننده . (آنندراج ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ). شخص عابد زاهد. (فرهنگ نظام ). عابد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (المنجد). عابد.متزهد. (اقرب الموارد). متعبد. (معجم متن اللغة) . پرهیزکار. (دهار). ج ، نُسّاک . || در راه خدا قربانی کننده . (آنندراج )(انجمن آرا) (منتخب اللغات ) (کشف اللغات ) (غیاث اللغات ). || عشب ناسک ؛ شدیدالخضرة. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (المنجد). گیاه سخت سرسبز.
ناسک . [ س ِ ](اِخ ) نام یکی از صاحب شریعتان کفره ٔ هند است و اعتقاد اتباع او آن است که آدمیان همچو گیاه می رویند و خشک می شوند و از هم می ریزند و بحشر و نشر قائل نیستند، نه روحانی و نه جسمانی . (برهان قاطع) . یکی از صاحب شریعتان هند بوده و مذهب طبیعیه داشته . (آنندراج ). نام بانی مذهب هندوان . (ناظم الاطباء). || جماعتی را گویند از اهل مغرب که در دین راسخ نیستند. (برهان قاطع). نام کسانی که در دین راسخ نیستند. (ناظم الاطباء) :
به مغرب گروهی است صحراخرام
مناسک رها کرده ناسک به نام .
به مغرب گروهی است صحراخرام
مناسک رها کرده ناسک به نام .
نظامی .
فرهنگ عمید
عابد، زاهد، پارسا.
دانشنامه عمومی
ترد،ظریف،شکننده
کلمات دیگر: