کلمه جو
صفحه اصلی

هوو


مترادف هوو : وسنی، هم شو

فارسی به انگلیسی

rival wife

فرهنگ فارسی

دوزن که یک شوهرداشته باشندهرکدام هووی دیگری است
( اسم ) زنی که با زن دیگر در شوهر مشترک باشند وسنی .

فرهنگ معین

(هَ ) (اِ. ) وسنی ، دو زن که یک شوهر داشته باشند.

لغت نامه دهخدا

هوو. [ هََ ] ( اِ ) دو زن که در نکاح یک مرد میباشند، هریک مر دیگری را هوو خوانند. ( برهان ) ( غیاث اللغات ). ضرة. ( السامی فی الاسامی ). وسنی. بنانج. گولانج. هبو. هم شوی. ( یادداشت مؤلف ). انباغ. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ).
- امثال :
مثل هوو.
هوو هوو را خوشگل می کند، جاری جاری را کدبانو.
هوو هووست اگر همه سبوست .

فرهنگ عمید

دو زن که یک شوهر داشته باشند هرکدام هووی دیگری نامیده می شود، بناغ، همشوی، وسنی.

دانشنامه عمومی

چندزنی: زنی که همسرش دو یا چند زن دارد.
هوو (فیلم)، فیلمی از علیرضا داوودنژاد
کشنده هوو: کامیون ساخت شرکت چینی سینو تراک
برایتون اند هوو شهری در جنوب انگلستان
تپه هوو کوله ن در کوهدشت
رود ته ته هوو یا سیمینه رود

دانشنامه آزاد فارسی

هووْ (Hove)
شهر مسکونی و تفریحگاه ساحلی، و از ۱۹۹۸ مرکز اداری ناحیۀبرایتون و هووِ، نزدیک ساحلجنوبی انگلستان. از غرب با برایتون هم مرز است. ۹۳,۴۰۰ نفر جمعیت دارد (۱۹۹۶). از مراکز پیشتاز فیلم سازی جهان در ‎آغاز قرن ۲۰ و مقرّ گروه فیلم ساز بریتانیایی، موسوم به مکتب برایتون، بود. هوو در قرن ۱۹ به منزلۀ شهر تفریحی توسعه یافت و چندین پارک و باغ همگانی دارد.

گویش اصفهانی

تکیه ای: hevu
طاری: hüvü
طامه ای: havu
طرقی: hövö
کشه ای: huvi
نطنزی: havu


گویش بختیاری

هَوو، همشوى.


جدول کلمات

اموسنی

پیشنهاد کاربران

وسنی، دو زن ک شوهرشان یکی باشد.

هبوغ در زبان ملکی گالی بشکرد

وسنی . . . . هم شو . . . .

وسنی

خدا نصیب هیچ بنی بشری نکنه

تعریف لغوی هوو و این که این لغت از کجا آمده مورد درخواست ارسال کنندگان میباشد یعنی تعریف ماهوی لغت . . آنچه را به عنوان معنا در لغت نامه میبینیم تعریف بدیهیات مشهود است

هوو درریشه هم ووی است ( wavi ) که درکردی به معنای عروس است درحقیقت هووی یعنی هم عروس

یعنی ثریا. یعنی پات بچرخه سنگسار.
خداریشتونا بکنه که با زن چه کردیدتوعالم براهوس وعبث

هَوُو - نام سومین زن زرتشت ( هَوُوی )
نام دو زن دیگر زرتشت در هیچ نَسکی ( کتابی ) یافت نمی شود و برای همین، مادر شش فرزند زرتشت را همان هووی می دانند!
( ( سه پسر: 1. ایسَت واستَرَ 2. اوروَتَت نَرَ 3. هورچیثزَه ( خورشید چهر )
سه دختر: 1. فِرینی ( فِرِنی: نام نخستین دختر زرتشت! )
2. ثِریتی ( گونه دخترانه تِریتا! )
3. پوروچیستا ( از نخستین ایمان آورندگان به دین مَزدَیَسنا ) ) )
هووی، دخترِ وزیر گشتاسپ ( فَرَشوشتَر، از خاندان هُوَگوَ ) بود و از زنان دارا ( پولدار ) و بازرگان با نفوذ دربار کیانیان به شمار می رفت!

در هنگامی که زرتشت در چهل و دو سالگی به پیشگاه پادشاه کیانیان ( گشتاسپ، ویشتاسپ ) رفته بود تا او را به دین خود ( مَزدَیَسنا ) فرا بخواند، هووی در دربار گشتاسپ بود و گفته های زرتشت را شنید و دلبسته او گشت!
"کوی ها" و "کرپان ها" هم در آنجا بودند!
( ( آن ها از پیشوایان و جادوگران دربار بودند و دستمزدهای کلانی می گرفتند و با دین و خرافه، پول های مردم را تلکه می کردند! ) )

سپس کوی و کرپان ها، از ترس چیرگی زرتشت بر آنان، دسیسه ای برای زرتشت می چینند و هنگامی که زرتشت سرگرم آشنا ساختن دین مَزدَیَسنا به پادشاه می شود، آدم های ( مزدوران ) کوی و کرپان ها در انبان ( کیسه ) زرتشت استخوان مرده می نهند که وانمود کنند زرتشت با دیوها و اهریمنان رابطه دارد و جادوگر هست
این نیرنگ آن ها می گیرد و گشتاسپ، زرتشت را به زندان می اندازد ولی چندی نمی پاید که دست و پای شید ( اسب گشتاسپ ) فلج می شود
زرتشت هم با کمک دوست هووی ( یعنی آتوسا ) از زندان فرار می کند و با خوراندن گیاه هوم ( اِفدرا ) به شید ( اسب گشتاسب ) که یکی از ویژگی های این گیاه، درمان مفاصل و استخوان هاست، اسب را درمان می کند
سپس زرتشت به نزد هووی می رود و هووی از او می خواهد برای این که کشته نشود با او ازدواج کند
زیرا تنها راهی بود که کوی ها و کرپان ها نمی توانستند زرتشت را بکشند، چون دیگر شوهر هووی ( دختر وزیر گشتاسپ ) شده بود و هووی به خوبی می توانست پادشاه را راضی کند
( ( در آن زمان: زن نخست زرتشت جان سپرده بود و زن دوم هم پذیرفت که برای کشته نشدن زرتشت و رواج دادن دین مَزدَیَسنا، هووی را بپذیرد ) )

سپس در مراسم زناشویی ( که در آن زمان به همانند آیین ازدواج هندی بود: آتش وَرجاوَندی برپا و داماد با روبند هفت قدم به دور آتش می زند )
هووی، زرتشت را به همسری می پذیرد و پس از مراسم بر همگان فاش می کند که او زرتشت هست و داستان فراری دادن او که بخاطر درمان شید ( اسب گشتاسپ ) انجام گرفته بود را به پادشاه ایران می گوید
سپس گشتاسپ به دین مَزدَیَسنا می گراید و دین او را گسترش می دهد
( ( این داستان شباهت اندکی با داستان ازدواج حضرت محمد"ص" با حضرت خدیجه"س" دارد! ) )

گاهی هوو داشتن هم، چندان بَدَک نیست گرچه امروزه یه زن هم از سَرِمان زیاد هست!

هوو ، ha woo , به دوزن که همسر یک مرد باشند در گویش شهر بابکی وبرخی مناطق دیگر ایران هوو گفته می شود وضرب المثل بقچه ی دو هوو در یک صندوق قرار میگیره ولی بقچه ی دو هم عروس ( جاری ) در یک صندوق قرار نمیگیره از اینجاست


کلمات دیگر: