کلمه جو
صفحه اصلی

ناوارد


مترادف ناوارد : بیجا، پرت، مبتدی، ناشی، بی اطلاع، ناآگاه

متضاد ناوارد : بلد، وارد

برابر پارسی : کارندان، ناآگاه

فارسی به انگلیسی

callow, impertinent, inapplicable

مترادف و متضاد

بیجا، پرت ≠ بلد، وارد


مبتدی، ناشی


بی‌اطلاع، ناآگاه


۱. بیجا، پرت
۲. مبتدی، ناشی
۳. بیاطلاع، ناآگاه ≠ بلد، وارد


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - غیرماهرنا آشنابکارناشی . ۲ - ناموجه بیجا: این ضحکه باردواین استهزائ ناواردبرکجامی آید.

فرهنگ معین

(رِ ) [ فا - ع . ] (ص . ) ناآشنا به کار، ناشی .

لغت نامه دهخدا

ناوارد. [ رِ ] ( ص مرکب ) ناشی. تازه کار. غیرماهر. ناآشنا به کار. که در کاری وارد و ماهر و متبحر نیست. ناپخته کار. ناورزیده. نااستاد. بی تجربه. ناواقف. || نامقبول. ناموجه. نابجا. که وارد و بجا و معقول نیست : ایراد ناوارد.

جدول کلمات

نوکار

پیشنهاد کاربران

بیجا، پرت، مبتدی، ناشی، بی اطلاع، ناآگاه


کلمات دیگر: