کلمه جو
صفحه اصلی

وام خواه


مترادف وام خواه : بستانکار، داین، طلبکار

متضاد وام خواه : بدهکار

فارسی به انگلیسی

requesting a loan, creditor, one who borrows or asks for a loan, one who asks

one who asks, for a loan


فرهنگ فارسی

کسی که ازدیگری پولی بقرض میخواهدو آنکه طلب خودرا، ازوامدارمیخواهد

فرهنگ معین

(خا ) (ص فا. ) ۱ - قرض گیرنده . ۲ - طلب کار.

لغت نامه دهخدا

وامخواه. [ خوا / خا ] ( نف مرکب ) قرض خواه. ( آنندراج ). آنکه وام گرفتن از کسی را درخواست می کند. ( ناظم الاطباء ). آنکه وام گرفتن خواهد.که از کسی وام دادن خواهد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || مطالب. خواهنده. طلب کننده :
در آن دم که گرددشکم وامخواه
گلین دیگ بهتر که زرین کلاه.
امیرخسرو.
|| محصل. آنکه ادای وام را از کسی میخواهد و طلب میکند. ( ناظم الاطباء ). بستانکار. طلبکار. فامخواه. وامده. که از بدهکار مطالبه کند. آنکه مطالبه وام داده خود کند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
و گر وام دارد کسی زین گروه
شده ست از بد وامخواهان ستوه.
فردوسی.
و گر وامخواهی بیاید ز راه
درم خواهد از مرد بی دستگاه.
فردوسی.
گویی از دو لب من بوسه تقاضا چه کنی
وامخواهی نبود کو به تقاضا نشود.
منوچهری.
از وام جهان اگر گیاهی است
می ترس که شوخ وامخواهی است.
نظامی.
کرم کن و بخر از دست وامخواهانم
که بر من از کرمت وام های بسیار است.
خاقانی.
- امثال :
حیض مرد دیدار وامخواه است .

فرهنگ عمید

۱. کسی که از دیگری پولی به قرض می خواهد.
۲. آن که طلب خود را از وام دار می خواهد.


کلمات دیگر: