مترادف واگو : بازگو، تکرار، روایت، نقل
واگو
مترادف واگو : بازگو، تکرار، روایت، نقل
مترادف و متضاد
بازگو، تکرار، روایت، نقل
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - باز گفت سخن شنیده . ۲ - بازتاب صوت در داخل گنبد حمام یا درکوه : ((درین گلخن بر آید از در و بام صدای کودک و واگوی حمام . ) ) ( زلالی آنند . ). ۳ - تکرار بیت یا مصراعی که توسط دستهای خوانده میشود توسط دست. دیگر .
لغت نامه دهخدا
واگو. ( اِمص مرکب ) واگفت. بازگفت. ( ناظم الاطباء ). واگوی. واگویه. رجوع به واگو کردن شود.
فرهنگ عمید
واگفت، بازگفت، بازگفت سخن شنیده.
* واگو کردن: (مصدر متعدی ) سخن شنیده را بازگفتن.
* واگو کردن: (مصدر متعدی ) سخن شنیده را بازگفتن.
واگفت؛ بازگفت؛ بازگفت سخن شنیده.
〈 واگو کردن: (مصدر متعدی) سخن شنیده را بازگفتن.
دانشنامه عمومی
همچون و برابر تعبیر. نمونه:واگوخواب او پیش مردمان ارج دارد.
گویش مازنی
/vaagoo/ بازگو
بازگو
واژه نامه بختیاریکا
( وا گُو ) بازگو؛ لو
کلمات دیگر: