مترادف نازک بدن : طره، ظریف، لطیف، نازک تن
برابر پارسی : نازک تن
of a delicate body
طره، ظریف، لطیف، نازکتن
نازک بدن . [ زُ ب َ دَ ] (اِ مرکب ) نوعی از رستنی باشد شبیه به بستان افروز لیکن ساقش سرخ و خوش رنگ می باشد و بعضی گویند سرخ مرد همانست . (برهان قاطع). آن را سرخ مرد نیز خوانند. (فرهنگ نظام بنقل از جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || در هندوستان نوعی از کنار که بسیار شیرین و تنک پوست بود و آن را پیوند کنند. (آنندراج ). || یک قسم گلی سرخ . || قسمی از عناب . (ناظم الاطباء).
سعدی .
حافظ.
؟