کلمه جو
صفحه اصلی

نازک بدن


مترادف نازک بدن : طره، ظریف، لطیف، نازک تن

برابر پارسی : نازک تن

فارسی به انگلیسی

of a delicate body, delicately-formed

of a delicate body


مترادف و متضاد

طره، ظریف، لطیف، نازک‌تن


فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) آنکه تنی لطیف دارد لطیف اندام نازک تن . ۲ - ( اسم ) یکی از گونه های تاج خروس است که آنرا سرخ مرو نیز گویند . ۳ - در هندوستان بگونه ای عناب اطلاق شود که میوه اش بسیار شیرین است . ۴ - قسمی گل سرخ .
ممشوق هر که بدن لطیف دارد .

لغت نامه دهخدا

نازک بدن. [ زُ ب َ دَ ] ( ص مرکب ) معشوق. هر که بدن لطیف دارد. ( فرهنگ نظام ). کنایه از معشوق باریک میان لطیف تن. ( انجمن آرا ).معشوق لطیف و زیبا. ( ناظم الاطباء ). که تنی لطیف و ظریف و زودرنج دارد. تنک پوست. لطیف اندام :
نازک بدنی که می نگنجد
در زیر قبا چو غنچه در پوست.
سعدی.
بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان.
حافظ.
چنان نازک بدن باشد که گر آری بگلزارش
به پا از سایه مژگان بلبل می رود خارش !
؟

نازک بدن. [ زُ ب َ دَ ] ( اِ مرکب ) نوعی از رستنی باشد شبیه به بستان افروز لیکن ساقش سرخ و خوش رنگ می باشد و بعضی گویند سرخ مرد همانست. ( برهان قاطع ). آن را سرخ مرد نیز خوانند. ( فرهنگ نظام بنقل از جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || در هندوستان نوعی از کنار که بسیار شیرین و تنک پوست بود و آن را پیوند کنند. ( آنندراج ). || یک قسم گلی سرخ. || قسمی از عناب. ( ناظم الاطباء ).

نازک بدن . [ زُ ب َ دَ ] (اِ مرکب ) نوعی از رستنی باشد شبیه به بستان افروز لیکن ساقش سرخ و خوش رنگ می باشد و بعضی گویند سرخ مرد همانست . (برهان قاطع). آن را سرخ مرد نیز خوانند. (فرهنگ نظام بنقل از جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || در هندوستان نوعی از کنار که بسیار شیرین و تنک پوست بود و آن را پیوند کنند. (آنندراج ). || یک قسم گلی سرخ . || قسمی از عناب . (ناظم الاطباء).


نازک بدن . [ زُ ب َ دَ ] (ص مرکب ) معشوق . هر که بدن لطیف دارد. (فرهنگ نظام ). کنایه از معشوق باریک میان لطیف تن . (انجمن آرا).معشوق لطیف و زیبا. (ناظم الاطباء). که تنی لطیف و ظریف و زودرنج دارد. تنک پوست . لطیف اندام :
نازک بدنی که می نگنجد
در زیر قبا چو غنچه در پوست .

سعدی .


بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان .

حافظ.


چنان نازک بدن باشد که گر آری بگلزارش
به پا از سایه ٔ مژگان بلبل می رود خارش !

؟



فرهنگ عمید

کسی که پوست بدنش نرم و لطیف باشد.

جدول کلمات

گل اندام


کلمات دیگر: