مترادف ولوله : آشوب، جوش وخروش، جیغ وداد، دادوبیداد، سروصدا، غریو، غوغا، فریاد، همهمه، هنگامه، هیاهو
متضاد ولوله : سکوت
برابر پارسی : غوغا، آشوب، جنجال
clamour, tumult, wailing, clang, reverberation
Babel, brouhaha, flurry
آشوب، جوشوخروش، جیغوداد، دادوبیداد، سروصدا، غریو، غوغا، فریاد، همهمه، هنگامه، هیاهو ≠ سکوت
شاکر بخاری .
ناصرخسرو.
مسعودسعد.
سعدی .
سعدی .
جامی .
سعدی .
حافظ.
ولولة. [ وَل ْ وَ ل َ ] (ع مص ) بانگ کردن کمان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بانگ و فریاد کردن زن . (منتهی الارب ). بانگ و فریاد کردن زن به ویل . (اقرب الموارد). واویلا گفتن . (غیاث اللغات ) (برهان ).