کلمه جو
صفحه اصلی

واژگونه


مترادف واژگونه : باژگونه، برعکس، سرنگون، عکس، قلب، مقلوب، وارون، واژگون، بخت برگشته، مفلوک، شوم، منحوس، نامیمون، نحس

فارسی به انگلیسی

reverse

مترادف و متضاد

باژگونه، برعکس، سرنگون، عکس، قلب، مقلوب، وارون، واژگون


بخت‌برگشته، مفلوک


شوم، منحوس، نامیمون، نحس


۱. باژگونه، برعکس، سرنگون، عکس، قلب، مقلوب، وارون، واژگون
۲. بختبرگشته، مفلوک
۳. شوم، منحوس، نامیمون، نحس


فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱ - سرنگون وارون .۲ - یا نسبت واژگونه . عکس نسبت ۳ - آنکه رفتارش نادرست و نامعقول باشد : (( همانست کین واژگونه جهان یکی را بر دیگر آرد دوان . ) ۳ - شوم نامبارک نحس . ۴- بدبخت بخت برگشته : (( بران واژگونه دو لشکر دمان شبیخون بر آردن از ناگهان . ) )
بر وزن و معنی باژگونه است مه بر گشته و معکوس و مقلوب باشد وارون.

لغت نامه دهخدا

واژگونه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص ) بر وزن و معنی باژگونه است که برگشته و معکوس و مقلوب باشد. ( از برهان ). وارون. وارونه. واژگون. واژون. باشگونه. باشگون. باشگونه. || نامبارک. ( برهان ). شوم. نحس :
همان است کاین واژگونه جهان
یکی را برد دیگر آرد روان.
فردوسی.
بفرمود تابر هیونان مست
نشینند و گیرند اسبان به دست
بر آن واژگونه دولشکر دمان
شبیخون برآرند از ناگهان.
فردوسی.


کلمات دیگر: