کلمه جو
صفحه اصلی

نامنتظر


برابر پارسی : نابیوسیده

فرهنگ فارسی

منتظر نیست . که انتظار چیزی را ندارد .

لغت نامه دهخدا

نامنتظر. [ م ُ ت َ ظَ ] ( ص مرکب ) نامترقب. نابیوسان. بخلاف انتظار. نامتوقع.

نامنتظر. [ م ُ ت َ ظِ ] ( ص مرکب ) آنکه منتظر نیست. که انتظار چیزی را ندارد. مقابل منتظر.

نامنتظر. [ م ُ ت َ ظَ ] (ص مرکب ) نامترقب . نابیوسان . بخلاف انتظار. نامتوقع.


نامنتظر. [ م ُ ت َ ظِ ] (ص مرکب ) آنکه منتظر نیست . که انتظار چیزی را ندارد. مقابل منتظر.



کلمات دیگر: