کلمه جو
صفحه اصلی

ناقص الخلقه


مترادف ناقص الخلقه : عقب افتاده، معلول، ناقص اندام، ناقص عضو

فارسی به انگلیسی

deformed, malformed, monstrous

monstrous


مترادف و متضاد

عقب‌افتاده، معلول، ناقص‌اندام، ناقص‌عضو


فرهنگ فارسی

آنکه در بدنش نقصی باشد .
ناقص العضو . ناقص خلقت . آنکه در خلقتش نقصی و عیبی باشد .

لغت نامه دهخدا

ناقص الخلقه. [ ق ِ صُل ْ خ ِ ق َ ] ( ع ص مرکب ) ناقص العضو. ناقص خلقت. آنکه در خلقتش نقصی و عیبی باشد. که همه اعضای بدنش سالم و کامل و طبیعی نباشد. که در اندام کم و کسری داشته باشد. که معیوب و ناقص آفریده شده باشد.

فرهنگ عمید

آن که در بدنش نقصی مادرزادی باشد.


کلمات دیگر: