مترادف هزال : بذله گو، شوخ، لطیفه پرداز، لطیفه گو، لوده، هزل گو
متضاد هزال : جدی
emaciation
facetious (person), wag(gish)
atrophy
بذلهگو، شوخ، لطیفهپرداز، لطیفهگو، لوده، هزلگو ≠ جدی
(هَ زّ) [ ع . ] (ص .) بسیار شوخی کننده .
(هُ) [ ع . ] (اِ.) لاغری .
هزال . [ هََ زْ زا ] (ع ص ) بسیارهزل . (اقرب الموارد). بسیار بیهوده گوی . || مسخره .بازیگر. دلقک که موجب هزل و بیهودگی باشد : بفرمود تا همه ٔ مطربان و مسخرگان و هزالان و سگان شکاری و بوزنه و از این جنسها که تماشای خلافت باشد ازسرای خلافت بیرون کردند. (مجمل التواریخ و القصص ).
هزال . [ هَُ ] (ع مص ) لاغر گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) لاغری . (منتهی الارب ). نزاری . نحول . نحیفی . نحافت . (یادداشت به خط مؤلف ). قلت گوشت و پیه . نقیض سمن . (از اقرب الموارد).
بسیارشوخ؛ بسیارشوخیکننده.
لاغری.