مترادف وسع : استطاعت، تمول، دارایی، نوانگری، تاب، توان، توانایی، طاقت، قوت، نا، اقتدار، قدرت، گنجایش
برابر پارسی : توانایی، توانگری، فراخی
ability, capacity
purse
پهن کردن , وسيع کردن , منتشر کردن
استطاعت، تمول، دارایی، نوانگری
تاب، توان، توانایی، طاقت، قوت، نا
اقتدار، قدرت
گنجایش
۱. استطاعت، تمول، دارایی، نوانگری
۲. تاب، توان، توانایی، طاقت، قوت، نا
۳. اقتدار، قدرت
۴. گنجایش
وسع. [ وَ ] (ع اِمص ) فراخی و توانگری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دست رس و طاقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (مص ) سِعَة. گنجیدن در چیزی . || طاقت وگنجایش داشتن . (منتهی الارب ). || فراخی کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بی نیاز و غنی گردانیدن . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
وسع. [ وِ ] (ع اِمص ) فراخی و توانگری . || دست رس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || طاقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
عطار.
سعدی .
سعدی .