برابر پارسی : آشوب
هرج
برابر پارسی : آشوب
فارسی به انگلیسی
confusion, riot
فرهنگ فارسی
۱-(مصدر ) در آشوب وفتنهوقتل افتادن مردم ۲- (اسم ) آشوب فتنه. یاهرج ومرج .
گول سست از هر چیزی
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
- هرج و مرج . رجوع به هرج و مرج شود.
هرج. [ هََ رَ ] ( ع مص ) سرگشته و سراسیمه گردیدن شتر از سختی گرما و از افزونی مالش قطران. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
هرج. [ هَِ ] ( ع ص ) گول. ( منتهی الارب ). احمق. ( اقرب الموارد ). || سست از هر چیزی. ( منتهی الارب ). ضعیف از هر چیزی. ( اقرب الموارد ).
هرج. [ هََ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گله دار بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در 68 هزارگزی خاور کنگان و 7 هزارگزی شمال راه فرعی لار به گله دار. جلگه ای است گرمسیر و دارای 315 تن سکنه. از آب چاه مشروب میشود. محصول عمده اش غله و تنباکو است. شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ). قریه ای است به اندک مسافت در مشرق اسیر. ( از فارسنامه ناصری ).
هرج . [ هََ ] (ع مص ) در آشوب و فتنه و کشتن و اختلاط و آمیزش افتادن مردم . || گشاده گذاشتن در را. || بسیاری و فزونی نمودن در سخن . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). بسیار گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغة زوزنی ). || سخن شوریده و مشتبه گفتن . (منتهی الارب ). تخلیط در سخن . (از اقرب الموارد). || گاییدن جاریه را. (منتهی الارب ). || در مجامعت افراط کردن . (مصادر اللغة زوزنی ). || به رفتار آمدن اسب و سرعت کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) افزونی در هر چیزی . (منتهی الارب ). || آشوب و فتنه . (منتهی الارب ) (غیاث از صراح اللغة). فتنه و اختلاط:هذا زمن الهرج . (از اقرب الموارد). || قتال و کشتار: بین یدی الساعة هرج . (از اقرب الموارد).
- هرج و مرج . رجوع به هرج و مرج شود.
هرج . [ هََ رَ ] (ع مص ) سرگشته و سراسیمه گردیدن شتر از سختی گرما و از افزونی مالش قطران . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
هرج . [ هَِ ] (ع ص ) گول . (منتهی الارب ). احمق . (اقرب الموارد). || سست از هر چیزی . (منتهی الارب ). ضعیف از هر چیزی . (اقرب الموارد).
هرج . [ هََ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گله دار بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در 68 هزارگزی خاور کنگان و 7 هزارگزی شمال راه فرعی لار به گله دار. جلگه ای است گرمسیر و دارای 315 تن سکنه . از آب چاه مشروب میشود. محصول عمده اش غله و تنباکو است . شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). قریه ای است به اندک مسافت در مشرق اسیر. (از فارسنامه ٔ ناصری ).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
تخته پرس( مربوط به دوره ساسانیان )
امام زاده شاهچراغ
تل پیر قدیی ترین اثر موجود در ایران که مربوط به هفت هزار سال پیش است
این روستا در دهستان اسیر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۲۵ نفر (۱۵۶خانوار) بوده است.