برابر پارسی : گماشتگی ها، کارها
وظایف
برابر پارسی : گماشتگی ها، کارها
فارسی به انگلیسی
buttes, functions, pensions
فرهنگ فارسی
جمع وظیفه
(اسم ) جمع وظیفه : ۱- وظیفه ها: (( وظایف خدمتکاری و رسم الجامشی و عرض پیشکش و ثغور تقدیم میرسانیدند... ) ) ۲ - فهرستها صورتهای مالیاتی .
(اسم ) جمع وظیفه : ۱- وظیفه ها: (( وظایف خدمتکاری و رسم الجامشی و عرض پیشکش و ثغور تقدیم میرسانیدند... ) ) ۲ - فهرستها صورتهای مالیاتی .
(اسم ) جمع وظیفه : ۱- وظیفه ها: (( وظایف خدمتکاری و رسم الجامشی و عرض پیشکش و ثغور تقدیم میرسانیدند... ) ) ۲ - فهرستها صورتهای مالیاتی .
لغت نامه دهخدا
وظایف. [ وَ ی ِ ] ( ع اِ ) وظائف. وظیفه ها.
- اهل وظایف ، ارباب وظایف ؛ وظیفه داران و ارباب استحقاق. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وظیفه و وظائف شود.
|| فهرستها و صورتهای مالیاتی. ( فرهنگ فارسی معین ).
- اهل وظایف ، ارباب وظایف ؛ وظیفه داران و ارباب استحقاق. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وظیفه و وظائف شود.
|| فهرستها و صورتهای مالیاتی. ( فرهنگ فارسی معین ).
وظائف. [ وَ ءِ] ( ع اِ ) وظایف. ج ِ وظیفه. ( منتهی الارب ). به معنی روزمره از طعام و رزق و جز آن. ( آنندراج ). رجوع به وظیفه شود. و گویند: للدنیا وظائف ؛ ای نُوَب و دُوَل.
فرهنگ عمید
= وظیفه
وظیفه#NAME?
پیشنهاد کاربران
tasks
، مسئولیت ها
مسئولیت
کلمات دیگر: