کلمه جو
صفحه اصلی

هم کلام


مترادف هم کلام : هم زبان، هم سخن، هم صحبت، هم گفت

فارسی به انگلیسی

companion in conversation, interiocutor


مترادف و متضاد

هم‌زبان، هم‌سخن، هم‌صحبت، هم‌گفت


لغت نامه دهخدا

همکلام. [ هََ ک َ ] ( ص مرکب ) هم کلام. هم سخن. دو تن که با هم گفتگوکنند. || لقب مأمورانی که نادرشاه در هرشهر می گماشت تا اعمال و خیالات حکام را گزارش کنند وکارها به استصواب ایشان می گذشت. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

هم صحبت، هم سخن.


کلمات دیگر: