کلمه جو
صفحه اصلی

وغا


مترادف وغا : آرزم، پیکار، جنگ، رزم، کارزار، نبرد

مترادف و متضاد

آرزم، پیکار، جنگ، رزم، کارزار، نبرد


فرهنگ فارسی

جنگ، خروش وغوغا، شوروغوغادرجنگ
(اسم ) جنگ کارزار : (( صبر کردن را کو هست و و غارا آتش پیشدستی را باد است و سخا را دریا. ) ) ( عثمان مختاری )

فرهنگ معین

(وَ ) [ ع . وغی ] (اِ. ) کارزار، جنگ .

لغت نامه دهخدا

وغا. [ وَ ] ( ع اِ ) کارزار. ( مهذب الاسماء ). کارزار و جنگ. ( ناظم الاطباء ). جنگ و شور و غوغا و به کسر واو خطاست. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). وغی :
ای دریغ آن حر هنگام سخا حاتم فش
ای دریغ آن گو هنگام وغاسام گراه.
رودکی.
گرچه حریفی تو به جنگ ملوک
ورچه تو را پیشه همیشه وغاست.
فرخی.
درون کام نهان کن زبان که تیغ خطیب
برای نام بود در برش نه بهر وغا.
خاقانی.
شیر خدا و صفدر میدان و بحر جود
جان بخش در نماز و جهانسوز در وغا.
سعدی.
رجوع به وغی شود. || بانگ مگس و پشه. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ عمید

خروش و غوغا، شور و غوغا در جنگ، جنگ.


کلمات دیگر: