مترادف نبت : رستنی، گیاه، نبات
نبت
مترادف نبت : رستنی، گیاه، نبات
مترادف و متضاد
رستنی، گیاه، نبات
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) روییدن گیاه رستن .۲ - ( مصدر ) رویانیدن زمین گیاه را.۳ - ( اسم ) رویش بالش .۴ - ( اسم ) آنچه که رویدگیاه نبات .یانبت اسنان .( اسم ) پیدایش وروییدن دندانهادردهان .
فرهنگ معین
(نَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) روییدن گیاه ، رستن . ۲ - (مص م . ) رویانیدن زمین گیاه را. ۳ - (اِمص . ) رویش ، بالش . ۴ - (اِ. ) آن چه که روید، گیاه ، نبات .
لغت نامه دهخدا
نبت. [ ن َ ] ( ع اِ ) گیاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات ). نبات. ( اقرب الموارد ).هرچه بروید. ( مهذب الاسماء ). آنچه برویاند آن را خدا. آنچه از رستنیها که از زمین برآید. ( از معجم متن اللغة ). روییدنی. رستنی. نبات. گیاه. گیا :
درزمین گر نیشکر ور خود نی است
ترجمان هر زمین نبت وی است.
که چرا اندر جریده ی ْ لاست ثبت.
نبة. [ ن َب ْ ب َ ] ( ع اِ ) بوی بد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).
درزمین گر نیشکر ور خود نی است
ترجمان هر زمین نبت وی است.
مولوی.
که ز اشک چشم او روئید نبت که چرا اندر جریده ی ْ لاست ثبت.
مولوی.
|| هر چیز نامی [ نموکننده ] اعم از نبات یا حیوان. ( از معجم متن اللغة ). || ( مص ) رستن گیاه. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). روییدن سبزه. ( از ناظم الاطباء ). برستن گیاه. ( زوزنی ): نبت نبتاً و نباتاً النبات ؛ خرج و ظهر. ( معجم متن اللغة ). دمیدن. روئیدن. رستن. بردمیدن. || رویانیدن زمین گیاه را. ( منتهی الارب ): نبت الارض البقل ؛ رویانید زمین گیاه را. ( ناظم الاطباء ) .نبة. [ ن َب ْ ب َ ] ( ع اِ ) بوی بد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).
نبت . [ ن َ ] (ع اِ) گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). نبات . (اقرب الموارد).هرچه بروید. (مهذب الاسماء). آنچه برویاند آن را خدا. آنچه از رستنیها که از زمین برآید. (از معجم متن اللغة). روییدنی . رستنی . نبات . گیاه . گیا :
درزمین گر نیشکر ور خود نی است
ترجمان هر زمین نبت وی است .
که ز اشک چشم او روئید نبت
که چرا اندر جریده ی ْ لاست ثبت .
|| هر چیز نامی [ نموکننده ] اعم از نبات یا حیوان . (از معجم متن اللغة). || (مص ) رستن گیاه . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). روییدن سبزه . (از ناظم الاطباء). برستن گیاه . (زوزنی ): نبت نبتاً و نباتاً النبات ؛ خرج و ظهر. (معجم متن اللغة). دمیدن . روئیدن . رستن . بردمیدن . || رویانیدن زمین گیاه را. (منتهی الارب ): نبت الارض البقل ؛ رویانید زمین گیاه را. (ناظم الاطباء) .
درزمین گر نیشکر ور خود نی است
ترجمان هر زمین نبت وی است .
مولوی .
که ز اشک چشم او روئید نبت
که چرا اندر جریده ی ْ لاست ثبت .
مولوی .
|| هر چیز نامی [ نموکننده ] اعم از نبات یا حیوان . (از معجم متن اللغة). || (مص ) رستن گیاه . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). روییدن سبزه . (از ناظم الاطباء). برستن گیاه . (زوزنی ): نبت نبتاً و نباتاً النبات ؛ خرج و ظهر. (معجم متن اللغة). دمیدن . روئیدن . رستن . بردمیدن . || رویانیدن زمین گیاه را. (منتهی الارب ): نبت الارض البقل ؛ رویانید زمین گیاه را. (ناظم الاطباء) .
فرهنگ عمید
گیاه.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲۶(بار)
نبت و نبات مصدراند و نیز هرچه از زمین روید اعم از درخت و علف، نبات و نبت خوانده میشود . سرزمین پاک گیاهش بادن خدا میروید. . . چنانکه میبینیم نبات در درختان نیز بکار رفته است. * . در لغت آمده «نَبَتَ الْاِنْسانُ نَباتاً: نَمی شَبابُهُ» یعنی جوانیش رویید و جوان شد و نیز آمده:«أَنْبَتَ الْغُلامُ: بَلَغَ مَبْلَغَ الرِجالِ» معنی آیه: خدا او را قبول کرد قبول نیک و او را تربیت کرد تربیت نیک. بعضی گفتهاند تقدیر آن «فَأَنْبَتَها اِنْباتاً فَنَبَتْ نَباتاً حَسَناً» است و به قول بعضی مصدر مجرد به جای مصدر مزید آمده است. * . این آیه نیز مانند آیه سابق است و میرساند که بشر جزء نباتات و روییدنیهااست و مانند آنها نمو و رشد میکند به نظر بعضیها «نَباتاً» حال است .
نبت و نبات مصدراند و نیز هرچه از زمین روید اعم از درخت و علف، نبات و نبت خوانده میشود . سرزمین پاک گیاهش بادن خدا میروید. . . چنانکه میبینیم نبات در درختان نیز بکار رفته است. * . در لغت آمده «نَبَتَ الْاِنْسانُ نَباتاً: نَمی شَبابُهُ» یعنی جوانیش رویید و جوان شد و نیز آمده:«أَنْبَتَ الْغُلامُ: بَلَغَ مَبْلَغَ الرِجالِ» معنی آیه: خدا او را قبول کرد قبول نیک و او را تربیت کرد تربیت نیک. بعضی گفتهاند تقدیر آن «فَأَنْبَتَها اِنْباتاً فَنَبَتْ نَباتاً حَسَناً» است و به قول بعضی مصدر مجرد به جای مصدر مزید آمده است. * . این آیه نیز مانند آیه سابق است و میرساند که بشر جزء نباتات و روییدنیهااست و مانند آنها نمو و رشد میکند به نظر بعضیها «نَباتاً» حال است .
wikialkb: ریشه_نبت
گویش مازنی
/nobet/ نوبت
نوبت
پیشنهاد کاربران
رویید / رشد کرد
کلمات دیگر: