کلمه جو
صفحه اصلی

متجانس


مترادف متجانس : سازگار، شبیه، متشابه، مشابه، همانند، همگون

متضاد متجانس : نامتجانس، ناهمگون

برابر پارسی : همتا، همسان، همانند، همگن

فارسی به انگلیسی

homogeneous

عربی به فارسی

مقاربت کننده باهم جنس خود , متوافق , هم جنس , يکجور , مشابه


مترادف و متضاد

سازگار، شبیه، متشابه، مشابه، همانند، همگون ≠ نامتجانس، ناهمگون


congruent (صفت)
موافق، متجانس

homological (صفت)
همانند، متجانس، برابر، همسان

congruous (صفت)
در خور، منطبق، متجانس

فرهنگ فارسی

چیزی که بادیگری ازیک جنس باشد
( اسم ) ۱ - شبیه بچیزی یاکسی هم جنس جمع : متجانسین .

فرهنگ معین

(مُ تَ نِ ) [ ع . ] (اِفا. ) از یک جنس ، مشابه .

لغت نامه دهخدا

متجانس. [ م ُت َ ن ِ ] ( ع ص ) مانا به چیزی. ( آنندراج ). هم جنس. از یک جنس و هم جنس و مشابه و مانا بهم. ( ناظم الاطباء ). شبیه به چیزی یا کسی. هم جنس. و رجوع به تجانس شود.

فرهنگ عمید

۱. چیزی که با دیگری از یک جنس باشد، هم جنس.
۲. [قدیمی] متناسب، متعادل.

پیشنهاد کاربران

دو جسم یا عمل با یکدیگر متشابه باشند

مشابه - از یک جنس

همریخت

هماهنگ

همگن


کلمات دیگر: