کلمه جو
صفحه اصلی

وداع کردن


برابر پارسی : بدرود گرفتن، بار بستن

فارسی به انگلیسی

to bid farewell

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بدرود کردن خداحافظی کردن : درودگر زن را وداع کرد... یا عالم ( جهان ) فانی را وداع کردن . مردن در گذشتن : از کثرت جزع پهلو بر بستر ناتوانی نهاده در همان ماه عالم فانی را وداع کرد و بعالم بقا پیوست .


کلمات دیگر: