مترادف هوچی : جنجالی، حراف، شلوغ، قالتاق، ناتو
هوچی
مترادف هوچی : جنجالی، حراف، شلوغ، قالتاق، ناتو
فارسی به انگلیسی
hooligan, gossip
alarmist, demagog, demagogue, heckler, hooter, propagandist, rowdy, rumormonger
مترادف و متضاد
ادم عوام فریب، هوچی
ادم عوام فریب، هوچی، عوام فریب
هوچی، خبر کش، کسی که شایعه می سازد
جنجالی، حراف، شلوغ، قالتاق، ناتو
فرهنگ فارسی
(صفت ) ۱- کسی که مردم را هوومسخره کند. ۲- آنکه حق را باطل وانمود کند و باطل را حق : پست کند هوچی و بیکاره را شاد کند ملت بیچاره را. ( بهار ) ۳- حراف . ۴- خبرچین
فرهنگ معین
(هُ ) (ص . ) حَرّاف ، کسی که با پُرحرفی و جار و جنجال حَقی را باطل می گرداند.
لغت نامه دهخدا
هوچی. [ هََ / هُو] ( ص مرکب ) آنکه عوام را اغوا کند در ظاهر برای منافع آنان و در باطن برای سود خود. ( یادداشت مؤلف ).
- هوچی بازی ؛ سر و صدای بیهوده به راه انداختن برای سود خود.
- هوچی گری ؛ هوچی بازی.
رجوع به هو شود.
- هوچی بازی ؛ سر و صدای بیهوده به راه انداختن برای سود خود.
- هوچی گری ؛ هوچی بازی.
رجوع به هو شود.
فرهنگ عمید
کسی که جاروجنجال راه بیندازد و مردم را هو بکند.
واژه نامه بختیاریکا
( هَوچی ) هُوچی؛ جارچی؛ شایعه پراکن؛ یک کلاغ چهل کلاغ کن
گالِه زَن ِ گُمبه کَن؛ دهل دهل
گالِه زَن ِ گُمبه کَن؛ دهل دهل
پیشنهاد کاربران
شارلاتان
شانتاژچی
Rowdy
لنگی ( افشین پیروانی )
کلمات دیگر: