خشک دست
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
خسیس، لئیم، ضیق، ناشی از خست، تنک چشم، خشک دست، گران کیسه
خشک دست
فرهنگ فارسی
آنکه دست بی حرکت دارد اشل
لغت نامه دهخدا
خشک دست. [ خ ُ دَ ] ( ص مرکب ) آنکه دست بی حرکت دارد، اَشَل . شَلاّء. اَعسَم. ( یادداشت بخط مؤلف ). || ممسک. بخیل. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( یادداشت بخط مؤلف ) :
جهان کز آب کرم بحر بود برگردید
ز دست بخل تو ای خشک دست تردامن.
جهان کز آب کرم بحر بود برگردید
ز دست بخل تو ای خشک دست تردامن.
شریف تبریزی ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
= خسیس
خسیس#NAME?
کلمات دیگر: