خون امدن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( خون آمدن ) جاری شدن خون از موضعی بیرون آمدن خون از محلی .
لغت نامه دهخدا
( خون آمدن ) خون آمدن. [ م َ دَ ] ( مص مرکب ) جاری شدن خون از موضعی. بیرون آمدن خون از محلی. ( یادداشت مؤلف ). خون برآمدن. ( آنندراج ) :
ما را که جراحتست خون آید
درد تو چنم که فارغ از دردی.
ز داغ لاله های تربتم تا حشر خون آید.
ما را که جراحتست خون آید
درد تو چنم که فارغ از دردی.
سعدی.
چنان ناسور شد از عشق او داغم که چون میرم ز داغ لاله های تربتم تا حشر خون آید.
وحشی جوشقانی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: