( مردم آبی ) نوعی از حیوان آبی است که به صورت انسان می باشد
مردم ابی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( مردم آبی ) مردم آبی. [ م َ دُ م ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از حیوان آبی است که به صورت انسان می باشد سفیدپوست و بغایت نازک اندام. ( غیاث اللغات ). نسناس. ( مهذب الاسماء ). موجود افسانه ای که گویند در دریاها باشد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
ای مردم آبی شده بی یأس تو عمری
دردیده احرار جهان مردم دیده.
گرد او گردم که باج از مردم آبی گرفت.
مردم آبی کند آسودگان خاک را.
ای مردم آبی شده بی یأس تو عمری
دردیده احرار جهان مردم دیده.
انوری.
نقد اشکم را به زور از مردم چشمم ربودگرد او گردم که باج از مردم آبی گرفت.
آشوب.
می تواند دیده عاشق به امید سرشک مردم آبی کند آسودگان خاک را.
هاشم ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: